امشب در پشت لحظه ها فرود آمده امو با نبض قلبت هم آوازم ،امشب جسم خود را در میان غبار غم گم کرده امو تصویر من در آینه قلبت پیدا نیست ،و آن زمان که سر بر بالین برگ مینهمخروش از ابرها بر می خیزدو آن هنگام که چادر شقایق را بر می افرازمشلاق برق فرود می آیددر این کولاک رازها و بوران اسراربا روح گیاهان از چه سخن بگویم؟شکایت صحراها را از سیلی گردبادها؟افسوس دشتها را در هجرت شقایق ها؟نگرانی افق ها را در غیبت پرستوها؟افسوس بسترها را در وداع آب ها؟امشب در من ترانه یِ گمشده ایستکه در عمق قلبم خاموش شد ....
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)