صفحه 39 از 56 نخستنخست ... 2935363738394041424349 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 381 تا 390 , از مجموع 555

موضوع: ♥♥♥خلــوت دل♥♥♥

  1. #381
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض


    c82fef665887482daffb


    سكوت كوچه‌های تارِ جانم، گریه می‌خواهد
    تمام بندبند استخوانم، گریه می‌خواهد


    ببار ای ابر باران‌زا! میان شعرهای من


    كه بغض آشنای آسمانم، گریه می‌خواهد


    بهاری كن مرا جانا! كه من پابند پاییزم


    و آهنگ غزلهای جوانم، گریه می‌خواهد


    نمی‌خواهم دگر آیینه راچشمان من مُردند


    كه در متنش نگاه ناتوانم، گریه می‌خواهد


    چنان دق كرده احساسم میان شعر تنهایی


    كه حتی گریه‌های بی‌امانم، گریه می‌خواهد

    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  2. #382
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    a54f197186db45539938


    اگر ز خاطرات ما , شبی عبور می کنی
    خیال قصه می کنی , مرا مرور می کنی

    اگر که از شکستنم , غریو می شوی اگر
    رها شدی و از جداشدن , سرور می کنی

    اگر که مرده قلب من , اگر که شاد لحظه ات
    اگر به قدر لحظه ای , به خود غرور می کنی

    اگر سیاه شد شبم , اگر که بی ستاره ام
    اگر که روشن آسمان خود , به نور می کنی

    به نور ماه و اختران , شبت به جشن می رود
    اگر به خواب می روی , خیال دور می کنی

    بیا و بی بهانه در , خیال ما قدم بزن
    تویی که نبض لحظه را , پر از حضور می کنی

    بیا و تازه کن مرا , بیا به خواب قصه گو
    اگر ز خاطرات ما , شبی عبور می کنی
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  3. #383
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض


    ccead425a9ad413bb74d


    مهرورزان زمان های كهن

    هرگز از خویش نگفتند سخن.

    كه در آنجا كه ((تو)) یی
    برنیاید دگر آواز از ((من))

    ما هم این رسم كهن را بسپاریم به یاد

    هر چه میل دوست بپذیریم به جان

    هرچه جز میل دل او بسپاریم به باد!

    آه !

    باز این دل سرگشته ی من

    یاد آن قصه ی شیرین افتاد :

    بیستون بود و تمنای دو دوست
    آزمون بود و تمنای دو عشق .
    در زمانی که چو کبک ،
    خنده می زد شیرین ،
    تیشه می زد فرهاد !

    نه توان گفت به جانبازی فرهاد ، افسوس ،

    نه توان کرد ز بی دردی شیرین فریاد !
    کار شیرین به جهان شور برانگیختن است !

    عشق در جان کسی ریختن است !

    کار فرهاد برآوردن میل دل دوست

    خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن

    خواه با كوه در آویختن است !

    رمز شیرینی این قصه كجاست؟

    كه نه تنها شیرین بی نهایت زیباست!
    آن كه آموخت به ما درس محبت می خواست
    جان چراغان كنی از عشق كسی.

    به امیدش ببری رنج بسی.

    تب و تابی بودت هر نفسی.
    به وصال برسی یا نرسی!

    سینه بی عشق مباد!
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  4. #384
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    به من مگو که خدا را ندیده ام هرگز
    اگر خداطلبی
    خدا در اشک یتیمان رفته از یادست

    خدا در آه غریبان خانه بر بادست
    اگر خدا خواهی
    درون بغض زنان غریب جای خداست
    دل شکسته ی هر بینوا سرای خداست
    نگاه کن به هزاران ستاره در دل شب
    به آسمان بنگر
    به آسمان که پر از گوهرست دامانش
    به کهکشان که ندانی کجاست پایانش
    رونده ایست خدانام در خم این راه
    ببین به دیده ی دل
    به فرق ثابت و سیاره جای پای خداست
    به من مگو خدا را ندیده ام هرگز
    دو دیده را بگشا
    ببین چراغ طلا را که صبح از پس کوه
    طلای نور به دریا و رود می پاشد
    بدان پرنده ی رنگین نگر که در دل باغ
    به برگ برگ درختان سرود می پاشد
    سرود او همه گلنغمه یی برای خداست
    در آشیانه ی شب
    در آستانه ی صبح
    در آن دمی که ز پستان شیر مست فلق
    به کام دره و دریا و کوه و بیشه و باغ
    دو دست غیبی شیر سپیده می ریزد
    به وقت نیمشبان در سکوت رویا رنگ
    که جز صدای نسیم و نوای مرغ سحر
    ز هیچ حنجره یی نغمه بر نمی خیزد
    به گوش باطن من هر صدا صدای خداست
    به وقت حمله ی بنیاد سوز طوفانها
    که سرو های کهن
    به دست باد مهیبی به خاک می افتد
    در آن دمی که ز بیم غریو رعد به کوه
    هزار صخره به خاک هلک می افتد
    به وقت زلزله ها
    مگو کجاست خدا
    نهیب زلزله حرفی ز خشم های خداست
    در آن زمان که فتد لرزه به جان زمین
    و لحظه لحظه غریو شبانه می پیچد
    به بیشه های عظیم
    صدای عربده ی رعد با تو می گوید
    که آسمان و زمین
    به زیر سم ستوران بادپای خداست
    مخواه لب بگشایم که تاب گفتن نیست
    سکوت من مشکن
    که در سکوت پر از حیرتم قنای خداست
    به ناله های شب آمیز مرغ حق سوگند
    به روشنایی زیبای هر فلق سوگند
    به سرخ فامی خورشید در شفق سوگند
    به گریه سحر بندگان پاک قسم
    درون مویرگ و موی من هوای خداست

    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  5. #385
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    ای یاد تو در ظلمت شب همسفر من
    وی نام تو روشنگر شام و سحر من
    جز نقش تو نقشی نبود در نظر من
    شب ها منم و عشق تو و چشم تر من
    وین اشك دمادم كه بود پرده در من
    در عطر چمن های جهان بوی تو دیدم
    در برگ درختان سر گیسوی تو دیدم
    هر منظره را منظری از روی تو دیدم
    چشم همه ی عالمیان سوی تو دیدم
    با یاد تو شادست دل در به در من
    از نور تو مهتاب فلك آینه پوشست
    وز بوی تو هر غنچه و گل عطر فروشست
    دریا به تمنای تو در جوش و خروشست
    عكس تو به هر آب فند چشمه نوشست
    خود دیده بود آینه ی حق نگر
    دانی تو كه در راه وصالت چه كشیدم
    چون تشنه ی گرمازده ی خسته دویدم
    بسیار از این شاخه به آن شاخه پریدم
    آخر به طربخانه ی عشق تو رسیدم
    اما به طلب سوخت همه بال و پر من
    غم نیست كسی را كه دلش سوی خدا بود
    در خلوت خود شب همه شب مست دعا بود
    جانش به درخشندگی آینه ها بود
    بیچاره اسیری كه گرفتار طلا بود
    گوید كه بود آتش من سیم و زر من
    هر جا نگرم یار تویی جز تو كسی نیست
    از غم نفسم سوخت ولی همنفسی نیست
    بی نغمه ی تو باغ جهان جز قفسی نیست
    غیر از تو به فریاد كسان دادرسی نیست
    ای دوست تویی دادرس و دادگر من
    محروم كسی كز تو جدا بود و ندانست
    در گوش دلش از تو صدا بود و ندانست
    آثار تو در ارض و سما بود و ندانست
    عالم همه آیات خدا بود و ندانست
    ای وای اگر نفس شود راهبر من
    هر پل كه مرا از تو جدا كرد شكستم
    هر رشته نه پیوند تو را داشت گسستم
    آن در كه نشد غرفه ی دیدار تو بستم
    صد شكر كه از باده ی توحید تو مستم
    هرگز نرود مستی این می ز سر من
    راه تو مرا از ره بیگانه جدا كرد
    یاد تو مرا از غم بیهوده رها كرد
    عشق تو مرا شاعر انگشت نما كرد
    گفتم به همه خلق كه این طرفه خدا كرد
    بی لطف توكاری نرود از هنر من
    من بی كسم و جز تو خدایی كه ندارم
    گر از سر كویت بروم رو به كه آرم
    بر خاك درت گریه كنان سر بگذارم
    خواهم كه به آمرزش تو جان بسپارم
    اینست دعای شب و ذكر سحر من
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  6. #386
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    کاش یکی بود،یکی نبود اول قصه ها نبود
    اون که تو قصه مونده بود،از اون یکی جدا نبود
    ماه پیشونی رها بود از طلسم دیوای سیاه
    پلنگ عاشق می پرید تا لب شیروونی ماه
    سیاوش شاهنامه رکاش کسی گردن نمی زد
    کاش کسی توی قصه ها از عاشقی تن نمی زد
    کاش داش آکل با زخم تیغ تو بسترش جون نمی داد
    قصه نویس قصه مون با گریه پایون نمی داد
    کاش توی قصه های شب برق ستاره کم نبود
    تو قصه ی جن و پری دلهره دم به دم نبود
    مادر بزرگ قصه هاش بالای طاقچه جا می ذاشت
    یه عاشق تازه نفس تو شهر قصه پا می ذاشت
    قصه های قدیمی رو یه جور تازه می نوشت
    آدم و حوا رو میبرد دوباره می ذاشت تو بهشت
    اما تا اون بیاد باید با بی کسی سر بکنیم
    ترانه های کهنه رو دوباره از بر بکنیم
    تقویم باغچه ی ما برگ بهار نداره
    جاده ی قصه هامون عطر سوار نداره
    شهر بزرگ قصه،پنجره هاش بسته
    حتی تو دفتر مشق،بابا انار نداره
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  7. #387
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض


    در سکوت تنهایی خود به یادتت می افتم و سرتا پای وجودم از عشقت لبریز میشود
    به امیدی روزی که بیایی و غروب دلتنگیها را به سپیده با تو بودن برسانی
    و دفتر سرنوشت مرا با سرانگشت معجزه گرت ورق بزنی
    وقتی به تو فکر میکنم در خلوت تنهاییم دیگر تنها نیستم....
    تا تو رفتی همه گفتند : از دل برود هر آنکه از دیده برفت
    و به ناباوری و غصه ی من خندیدند
    کاش می آمدی و می دیدی
    که در این عرصه ی دنیای بزرگ...
    چه غم آلوده جدایی ها هست ...
    و بدانی که :
    از دل نرود هر آنکه از دیده برفت...
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  8. #388
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    گفتم : چه باید دیده را؟ گفتا که دیدن

    گفتم : چه شاید بهر دل ؟گفتا تپیدن


    گفتم :چگونه عاشقان را می شناسی ؟


    گفتا : از نگاه مات ورنگ از رخ پریدن!


    گفتم که : من گلچینم ای سر تا به پا گل!


    گفتا : بمان در پای گل تا وقت چیدن !


    گفتم : چه باشد بوسه گاه زندگی بخش!


    گفتا : که چال گونه وقت لب گزیدن!


    گفتم : بگو زیباترین زیبا کدام است؟


    گفتا : مرا در خانه ائینه دیدن!


    گفتم : بگو شیرین ترین اسودگی چیست؟


    گفتا : به دنبال پریرویان دویدن


    گفتم : شعاعی دیدهام در سینه ات گفت


    نور دو خورشید است در حال دمیدن
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  9. #389
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    با قهر چه می کشی مرا
    من کشته ی مهربانیم
    یک خنده و یک نگاه بس
    تا کشته ی خود بدانیم
    ای آمده از سراب ها
    با خواب و خیال آب ها
    دارد ز تو بازتاب ها
    ایینه ی زندگانیم
    گر نیست به شانه ام سرت
    یا از دگری ست بسترت
    غم نیست که با خیال تو
    همبستر شادمانیم
    شادا !‌ تن بی نصیب من
    افسون زده ی فریب من
    مست است و ملنگ و بی خبر
    از دست و دل خزانیم
    انگار درون جان من
    سازی ست همیشه نغمه زن
    گوید به ترانه صد سخن
    از تاب و تب جوانیم
    افتاده چنین به بند تو
    می خواست مرا کمند تو
    گفتی که رهات می کنم
    دیدم که نمی رهانیم
    ای یار ، تبم ز عشق تو
    شورم ، طلبم ز عشق تو
    اما ز پیت نمی دوم
    بیهوده چه می کشانیم
    فریاد ، که جمله آتشم
    تا عرش لهیب می کشم
    با این همه نیست خواهشم
    تا شعله فرو نشانیم
    نزدیک ترین من ! همان
    در فاصله از برم بمان
    تا پاک ترین بمانمت
    تا دوست ترین بمانیم

    سیمین بهبهانی
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  10. #390
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    یکی گفت :
    عشق در چشم تو چیست ؟
    گفتمش :
    عشق امید است ، فرداست ،
    کمی از عشق برایش گفتم ...
    آرام گفتم :
    عشق را معنی کن !
    آن هم در یک کلمه !
    مات ماند...
    گفتم عشق واقعی ،
    آن را معنی کن ،
    اندکی فکر را مشغول کرد ...
    گفت :عشق یعنی ... عشق
    بعد بی نتیجه از من پرسید:
    تو عشق را معنی کن !
    فقط گفتم :

    عشق یعنی گذشت
    از عشق برای عشقت ...
    از خود برای عشقت ...
    از همه چیز برای عشق...
    او گذشت از همه چیز
    و بی بدرود رفت ....

    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



صفحه 39 از 56 نخستنخست ... 2935363738394041424349 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/