در واپسین لحظات و در اوج سکوت و تنهای ام
صدای دلنواز یادت در قصه بی کسی ام می پیچد
باز شب می شود و من از سیاهی می هراسم
و باز دل خسته از فراق عشق می گریم
و بر تلخی تمام غمهای زندگی ام
اشک می ریزم
وقتی می خواهم چهره تو را به یاد بیاورم
چشمانم را می بندم و در سفید رنگی ارامش بخش
چشمان تو را می بینم
و صدای تو را مرور می کنم
با اینکه از برخی سکوتها دلزده ام
با رفتن تو بود که تنهایی من رقم خورد
تو رفتی و من به یادت
با غنچه های گل نرگس،با حیاط خانه
با غم و غربت خودم
همدم و هم زبان شدم
بیا که دلتنگ توام
دل شکسته ام را فراموش نکن
همیشه با خودم فکر می کنم
و در هر رهگذری تو را می بینم
و با توانی که از دوستی ها می گیرم از کنارت می گذرم
من به یاد تو هستم
تو هم مرا در یاد خودت داشته باش
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)