من چه دورم ز تو ای شادی دل
در میان من و تو فرسنگها فاصله است
من به خود می اندیشم
که به لبخندی این فاصله را برداری
شوق رسیدن به دلم در رویا
شور وصل دو کبوتر در باد
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا زندگانی بخشد
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من گشتی
لوح تنهایی قلبم را
با وجود تو فروغی دیگر
شادی دیگر هست
من به تنهایی
ماه را می مانم
من به سرگردانی سر
ابر را می مانم
قصه ی بی سر و سامانی من
باد با برگ درختان می گفت
من در آیینه رخ خود را دیدم
تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
من به خوشبختی تو دل شادم
چه امیدی بر دلم بخشیدی
من چه دارم که تو را در خور ؟ هیچ
من چه دارم که سزاوار تو ؟ هیچ
هر چه دارم یه دل عاشق و پاک
که به زیر قدم پاک تو من خواهم داد
تو همه هستی من ، هستی منتو همه زندگی من هستی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)