i85128 0fe9bcfba7004ef8aa8c

تا آب شد از شعله ی دیدار نگاهم
چون اشک فرو ریخت زرخسار نگاهم
از خانه ام آن شوخ چنان رفت که بگذ شت
چون پرتو فانوس ز دیوار نگاهم
گردید پر از حیرت من کوه و بیابان
پیچید چو فریاد به کهسار نگاهم
جایی که نباشد گل رخسار تو در چشم
در پیرهن دیده بود خار نگاهم
نظاره ام از بس عرق آلود نگاه است
همچون رگ ابر است گهر بار نگاهم
چندان پرم از ناله که از جنبش مژگان
آید بصدا همچو رگ تار نگاهم
آید نگه آلود نسیم از سر زلفت
شد بسکه در این دام گرفتار نگاهم
ضبط نگه خود نکند بلبلم از ضعف
چون نکهت گل رفته ز گلزار نگاهم
چون ابر بهاری بزمین سینه کش آید
شوکت شده از اشک گرانبار نگاهم