f o42m bb593b4

سلام عزیزم
سلامی که چه رازها در آن نهفته است
عزیزم تو را همچو مرجانی ته دریا می بینم
ودوست دارم در کنار تو باشم
ودریچه راز خود را به روی تو بگشایم
محبوبم
ایکاش پرنده مهاجر و خوش آوازی بودم
ودر دستهای تو آشیانه می ساختم
ایکاش قطره اشکی بودم که از فروغ چشمانت تولد می یافتم
وبر گونه هایت بوسه می زدم
ودرهر گوشه از لبت می رفتم
وآنگاه برای نوشتن خاطرات مرکب می شدم
وسپس مایه وجودت می شدم
امابه چه مشغول کنم دیده دل را که تو را می طلبد
ودیده تو را می جوید
عزیزم سوگند می خورم
کهبهار را بخاطر زیباییش
وگل را برایبوییدنش
وتو رابخاطر احساس پاکی که داری
042424دوستت دارم242404
[FONT=georgia, 'times new roman', times, serif]
[/FONT]