این آتش برخاسته از سینه ی من
سوزی است نشان از دل بی کینه ی من
آه است که می خیزد و تو بی خبری
درد است روان از غم دیرینه ی من
من جرات ابراز تو را گوشه دل
خاکی کنم و وای بر آیینه ی من
ای بی خبر از عشق من و سوز دلم
ای خواب و خیال و شب آدینه ی من
هرسال چو بافم چمنی خاطر تو
شاید تو بیایی گل سبزینه ی من
من منتظر فصل ملاقات توام
ای سبز ترین حسرت پیشینه ی من
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)