i131483 RoseinhandbyB00KAH0LIC


چه کسی باور کرد که دل سرد مرا

آتش عشق تو خاکستر کرد

با که گویم غم هجران تو را

هوس زلف پریشان تو را

عمر من در شرف پاییز است

من چو یک شاخه خشک

آخرین برگ بر این شاخه تویی

من بدان امیدم

که بهاری دگر از راه رسد

آخرین برگ مرا

باد پاییز نبرد

آه . . . وزش باد چه خوف انگیز است

چه کسی باور کرد

اشک جاری شده از دیده من

چشمه اش آن نفس گرم تو بود

طپش تند دلم

حاصل لمس تن نرم تو بود

چه کسی باور کرد

که من از عشق تو سرشار شدم

مانده بودم همه خواب

تا که با لمس تن گرم تو بیدار شدم

تو همه بود ِ منی

تو در این کوره ره خلوت عمر

همه مقصود منی

چه کسی باور کرد

که تو معبود منی