i127405 mlfvgsv5aby1dalnsxl
دیشب تو را می ساختم
از پاره های تنم
تو را
واژه به واژه
از اندوه دلم می ساختم
تو
ذره
ذره
ظهور می کردی
من
تکه
تکه
زوال می رفتم
نگرانم ...
می شود اینقدر
چشم هایت را
روی کتاب و دفتر و اشیا نریزی
بگذار با آسودگی
خرده ریزه های دلم را
از زیر دست و پای نگاهت
جمع کنم ...