دیشب تو را می ساختم
از پاره های تنم
تو را
واژه به واژه
از اندوه دلم می ساختم
تو
ذره
ذره
ظهور می کردی
من
تکه
تکه
زوال می رفتم
نگرانم ...
می شود اینقدر
چشم هایت را
روی کتاب و دفتر و اشیا نریزی
بگذار با آسودگی
خرده ریزه های دلم را
از زیر دست و پای نگاهت
جمع کنم ...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)