Haar auf flacher Hand raufen wollen.
ترجمه: «از کف دست مو کندن»
مترادف فارسی: « كف دست كه مو ندارد از كجايش می‌كنند.»
Habich ist ein besserer Vogel als Hättich.
ترجمه: «دارم، پرنده‌ای بهتر از داشتم است»
معنی: «دارم و داشتم در زبان آلمانی تشابه تلفظی با نام پرنده‌ای دارد.»
مترادف فارسی: «داشتم داشتم حساب نيست، دارم دارم حساب است.»
Handwerk hat goldene Boden.
ترجمه: «پیشه، قاعده‌اش طلایی است»
مترادف فارسی: «به‌پايان رسد كيسه سيم و زر// نگردد تهی كيسه پيشه‌ور» سعدی
Handwerk hasst einander.
ترجمه: «پیشه‌ور از پیشه‌ور متنفر است»
مترادف فارسی: «همكار، همكار را نمی‌تواند ببيند.»
Hinter dem Zaune aufgelesen sein.
ترجمه: «از پشت حصار برداشته شده»
مترادف فارسی: «زير بوته سبز شده.»
Hat der Herr der Schnupfen, so niesen die Knechte.
ترجمه: «ارباب زکام دارد، خدمه عطسه می‌کنند»
مترادف فارسی: «شاه‌خانم ميزايد، ماه‌خانم درد می‌كشد.»
Herrenfeuer wärmt und brennt.
ترجمه: «آتش بزرگان هم گرم کند و هم سوزاند»
مترادف فارسی: «قرب سلطان آتش است از وی بترس.»
Hörensagen ist halb gelogen.
ترجمه: «حرف شنیده‌شده نیمه‌دروغ است»
مترادف فارسی: «يك كلاغ را چهل كلاغ كردن.»
Hühner, die daheim essen und anderswo legen, soll man am Bratspieß ziehen.
ترجمه: «مرغانی که در خانه دانه می‌چینند و در جای دیگری تخم می‌گذارند باید به سیخ کشید»
مترادف فارسی: «چينه‌اش را اينجا می‌خورد، تخمش را جای ديگر می‌گزارد.»