جای پا

شبی از شبها مردی خواب عجیبی دید، او در عالم رویا دید پا به پای خداوند روی ماسه های ساحل دریا قدم می زندو در همان حال ، در آسمان بالای سرشخاطرات دوران زندگی اش به صورت فیلمی در حال نمایش است.


او که محو تماشای زندگیش بود ناگهان متوجه شد که گاهی فقط جای پای یک نفر روی شن ها دیده می شودو آن هم وقت هائی است که او دوران پر درد و رنج زندگی اش را طی میکرده است .


بنابراین با ناراحتی به خدا که در کنارش بود ، گفت :پروردگارا ، تو فرموده بودی که اگر کسی به تو روی آوردو تو را دوست بدارد در تمام مسیر زندگی ، کنارش خواهی بودو او را محافظت خواهی کرد پس چرا در مشکل ترین لحظات زندگیم ، فقط جای پای یک نفر وجود داردچرا مرا در لحظاتی که به تو سخت نیاز داشتم تنها گذاشتی ؟


خداوند لبخند زد و گفت : بنده عزیزممن هرگز تو را تنها نگذاشته امزمان هایی که تو در رنج و سختی بودیمن تو را در آغوش گرفته بودم تا به سلامتی از موانع عبور کنی