جعل پیر گفت با انگشت

که سر و روی ما سیاه مکن


گفت، در خویش هم دمی بنگر

همه را سوی ما نگاه مکن


این سیاهی، سیاهی تن نیست

جاه مفروش و اشتباه مکن


با تو، رنگ تو هست تا هستی

زین مکان، خیره عزم راه مکن


سیه، ای بی‌خبر، سپید نشد

وقت شیرین خود تباه مکن