لبه ايوان نشسته بود و در حاليكه احساس تلخ قلبش را در هم مي فشرد، بار ديگر شاهد غروب خورشيد بود.
سمانه آرام و بي صدا وارد ايوان شد و محتوي ظرف هندوانه را مقابل او قرار داد. با صداي زيري گفت بفرماييد و نشست.كيان بدون آنكه به جانب او روي گرداند قدري صورتش را به سمت راست مايل كرد كه سمانه توانست فقط نيم رخ او را ببيند و در سكوت، به غروب خورشيد چشم دوخت.
سمانه آه كشيد و با حسرت به مجسمه بي احساسي كه در مقابلش نشسته بود، چشم دوخت و گفت:
- نمي توني فراموشش كني؟
چهره كيان درهم شد. مغموم و گرفته سر به زير انداخت، اما سكوتش را نشكست.
سمانه برشي از هندوانه را در بشقاب كنار دست كيان قرار داد و گفت:
- حداقل تكليف من رو روشن كن.
سكوت سنگين كيان قلب سمانه را درهم مي فشرد. براي فرار از جَوي كه احساس مي كرد غرورش را مي شكند، مستاصل گفت:
- اگه مي خواي تا ابد با فكر اون زندگي كني، من مانعت نميشم. فقط بگو من اين وسط چه كاره ام.
كيان ايستاد. چشم در چشم او دوخت و با لحني سرد گفت:
- من به دردت نمي خورم سمانه. متاسفم.... واقعا متاسفم. نبايد اين اتفاق مي افتاد. نبايد مادر با شما حرفي مي زد. تو دختر خاله عزيز مني، بودي و خواهي بود... خدا مي دونه چقدر به تو و خانواده ات علاقمندم ولي اين احساس فقط در چارچوب پيوندهاي رگ و ريشه اي است... متوجهي چي ميگم؟
- ولي خاله تمام حرفاش رو با پدرم زده.
- تو دختر عاقلي هستي... خودت يه راه حل پيدا كن.
سمانه انتظار نداشت. دلش شكست، اما از تك و تا نيفتاد پرسيد:
- نمي خواي بيشتر فكر كني؟
كيان سكوت كرد و سمانه اشك ريزان افزود:
- ولي خاله چند ساله كه من رو به پاي تو نشونده. هروقت خواستگاري برام پيدا مي شه، مادر و خاله اون رو به خاطر تو دست به سر مي كنن.
- فكر مي كنم هيچ وقت خارج از اندازه هاي متعارف با شما برخوردي نداشتم.... چطور با خودت فكر نكردي كه....
سمانه حرفش را بريد.
- ولي خاله....
اين بار كيان عصباني در حرف سمانه پريد و گفت:
- اينقدر نگو خاله، خاله.... هيچ وقت نخواستم مستقيم بگم كه هيچ علاقه اي به زندگي با تو ندارم، اما فكر مي كردم اين قدر عاقلي كه بي تفاوتي و سردي من رو كاملا حس مي كني. گناه خودت رو گردن مادر و خاله ننداز سمانه.
- اما....
- برات آرزوي خوشبختي مي كنم، خودت يه جوري خاله ات رو قانع كن.
و از مقابل ديدگان اشكبار سمانه دور شد.و لحظه اي بعد با تعويض لباس، بدون آنكه به سمانه نگاهي بيندازد، منزل را ترك كرد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)