جسد سنگی و سرد و بیگانه که او تکه هایش را حمل میکرد . همه ي آنهایی که از خون تاها آکی بودند حتی
کسانی که هرگز گرگ نشده بودند می توانستند بوي نافذ آن موجود مرده را استشمام کنند.
این چیزي بود که دشن ماکاها بود.
یاها اوتا توضیح داد که چه اتفاقی افتاده بود:
او و برادرانش موجود را که شبیه یک مرد به نظر می رسید اما مثل یک صخره ي گرانیتی سخت بود، به همراه دو
دختر ماکایی یافته بودند. یک دختر قبلاً مرده بود سفید و فاقد خون روي زمین بود. دیگري در آغوش آن موجود بود و
دهان آن موجود روي گلویش قرار داشت. وقتی آنها به آن صحنه ي زشت رسیدند ممکن بود آن دختر زنده بوده باشد ،
اما همینکه آنها نزدیک شدند ، موجود به سرعت گردنش را درید و پیکر بیجانش را روي زمین پرت کرد. دندانهاي
سفیدش با خون دختر پوشیده شده بود و چشمانش قرمز برافروخته بود.
یاها اوتا قدرت درندگی و سرعت موجود را توصیف کرد. یکی از برادرانش که قدرت آن موجود را دست کم گرفته بود
به سرعت قربانی شد. موجود مثل یک عروسک او را تکه تکه کرده بود. یاها اوتا و سایر برادران بیشتر احتیاط کردند.
آنها با هماهنگی از اطراف به سمت موجود آمدند تا قدرت مانور او را کم کنند.آنها مجبور بودند نهایت قدرت و سرعت
گرگی شان را داشته باشند ، چیزي که قبلاً هرگز امتحان نکرده بودند. موجود مثل سنگ سخت و مثل یخ سرد بود.
آنها متوجه شدند که فقط دندانهایشان او را ناکار می کرد. وقتی موجود با آنها می جنگید آنها شروع کردند به تکه تکه
کندن بدن آن موجود.
اما موجود سریعاً متوجه شد و بزودي با مانورهاي گرگها هماهنگ شد. دستانش به برادر یاها اوتا رسید. یاها اوتا گلوي
موجود را بی دفاع دید و ناگهان حمله کرد. دندانهایش بدور سر موجود کلید شد و آنرا کند ، اما دستان موجود همچنان
به خرد کردن برادر یاها اوتا ادامه داد .
یاها اوتا اشکریزان به امید نجات برادرش موجود را به تکه هاي غیر قابل تشخیص تکه تکه کرد. خیلی دیر بود اما
نهایتاً موجود نابود شد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)