او با صداي آواز موسیقی همخوانی میکرد، صدایش زیباتر از صداي آوازي بود که پخش میشد. به من توجهی نکرد و
به خواندن اش ادامه داد .
در را پشت سرم بستم و گوش هایم را با دست گرفتم. اخمی کرد، و بعد صداي ضبط را کم کرد. و بعد با دیدن چشمان
خیره من به خودش، نگاهی به من انداخت .
« ؟ چی شده؟ ادوارد کجاست » با نگرانی پرسیدم
« . اونا صبح خیلی زود رفتن » شانه اي بالا انداخت
سعی کردم ناامیدیم را مخفی کنم. به خودم یادآوري کردم اگر او صبح زود رفته، پس زودتر برمیگردد. « . اوه »
پسرا همشون رفته ان. بنابراین ما امشب یه مهمونی مجردي » با صدایی که از فرط شادي مثل آواز شده بود گفت
« داریم
بالاخره مشکوك شدم. « ؟ مهمونی مجردي » تکرار کردم
« ؟ خوشحال نشدي »
براي چند لحظه به او خیره شدم.
« ؟ تو داري منو می دزدي، مگه نه »
فقط تا شنبه. ازمه با کارلایل هماهنگ کرده. تو دو شب پیش ما میمونی. و من خودم میارمت مدرسه و » : بلند خندید
« برت می گردونم
صورتم را به سمت پنجره چرخاندم، دندان هایم را به هم فشردم.
« ببخشید. اون به من باج داده » آلیس با صدایی که بی حوصله به نظر میرسید گفت
« ؟ چطوري » با صدایی از بین دندان هایم گفتم
ماشین پورشه. درست مثل همونی که تو ایتالیا دزدیده بودم. البته نباید در فورکس باهاش رانندگی کنم. اما اگر تو
بخواي می تونیم وقت بگیریم ببینیم از اینجا تا لوس آنجلس با پورشه چقدر طول میکشه. شرط میبندم تا نصفه شب
« برگشتیم
بر خودم لرزیدم. « . فکر نکنم دلم بخواد » . نفس عمیقی کشیدم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)