« آره »
تمرکزش رو از دست داد ، نمی تونم بگم که مقصر بوده ، اون خون آشام گنده درست رو پشتش نشسته بود. اونم »
« بهش حمله کرد ، اینجوري نگام نکن ها ناسلامتی خون خوارها اومده بودن تو سرزمین ما
سعی می کردم چهره اي آرام داشته باشم. اما از استرس زیاد داستان حتی اگر به خوبی و خوشی هم تمام میشد ناخن
هایم را در گوشت دستم فشار می دادم .
«.ِ.. به هر حال ، پل تیرش خطا رفت و طرف برگشت تو مرز خودشون. اما همون لحظه، آم م م، خوب اون، بلونده »
براي توصیف خواهر ادوارد، چهره جاکوب ترکیبی از نفرت و انزجار را به خود گرفت.
« رزالی »
حالا هر چی که هست. پاشو از گلیمش دراز تر کرد، منو سام هم رفتیم به کمک پل. اونوقت اون سرگروهشون با »
« ... اون پسر مو بلونده
« کارلایل و جاسپر »
می دونی که اصلا واسم مهم نیست. به هر حال، کارلایل با سام حرف زد، سعی کرد » . نگاه خشمگینی به من انداخت
اوضاع رو آروم کنه. بعد خیلی عجیب شد، همه واقعاً آروم شدند، همون پسره که الان گفتی با افکارمون یکارایی کرد.
« . ما می دونیم چیکار کرد، ولی من نمی تونستم آروم بگریم
« آره، می فهمم چه حسی داره »
« . خیلی مزاحم بود، همین حس رو میداد. به آدم بر می خوره »
اون رهبر زالو ها به سام قبولوند که اولویت با ویکتوریاست. و بعد از تعقیب دوباره سراغ » با عصبانیت سري تکان داد
شرایط فعلی مون بر می گردیم. اون یه مسیر رو به ما نشون داد، طوري که راحت بتونیم بوشو دنبال کنیم. اما دختره به
سمت کوهستان رفته بود و بعدش هم یه راست رفته بود تو رودخونه وشنا کنان فرار کرده بود. اون گنده و اون یارو
« . آرومه اجازه خواستن که بیان اینور مرز و برن دنبالش، اما ما گفتیم نخیر
خوبه. منظورم اینه که ، شما ها حماقت کردید، ولی من خوشحالم که امت زیاد حواسش به خودش نیست ، ممکن »
« بود صدمه ببینه
پس اون زالو بهت گفته بوده که ما همین جوري بیخودي به یکی از افراد بیگناهش حمله » : جاکوب خرناسی کشید
« ... کردیم
« ادوارد هم دقیقاً همین رو گفت. فقط زیاد توضیح نداد » : به وسط حرفش پریدم « نه »
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)