صفحه 4 از 12 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 113

موضوع: زبده القصص

  1. #31
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    چند طايفه در آتش

    چند طايفه اند كه ايشان را بِرُو در آتش جهنّم مى اندازند. اولين دسته كه مورد حساب و مؤ اخذه واقع مى گردند، كسانى هستند كه عمرشان را در تحصيل علم گذرانده اند. وقتى كه از ايشان پرسيده مى شود در مقابل عقل و فهمى كه خداى تعالى بشما داد چه كرده ايد؟
    مى گويند: پروردگارا مى دانى كه شبها نخوابيديم ، نشر علم داديم ، درس ‍ خوانديم ، و درس داديم ، كتاب نوشتيم .
    پاسخشان مى دهند: اين كارها را كرديد براى اين بود كه بگويند: شما عالميد، با سواد و با فضيلتيد يا مثلا در اين دوره به شما بگويند: آيت اللّه يا مثلا دكتر و پرفسور و دانشمند، و به آن رسيديد.
    غرض اين است كه يك عمر خيال مى كرد عالم دينى است و مُركّبش از خون شهيدان برتر است . ولى نمى دانست كه بندگى هواى نفسش را كرده است . امر مى شود كه بِرُو او را در آتش بيفكنند، چون ريا كار است .
    طايفه ديگر را مى آورند، اينها قُرّاء قرآنند، به آنها هم مى گويند: منظورتان از تلاوت قرآن اين بود كه بگويند: خوب قرآن مى خوانيد قارى قرآن هستيد و به آن رسيديد ديگر از خدا چيزى طلب نداريد. آنها را به رو در آتش ‍ مى افكنند.
    طايفه سوم : شهيدانند، كه بخيال خودشان در راه خدا جانشان را فدا كردند. پاسخشان مى دهند: كه خدا از قصد شما آگاه است منظورتان از رفتن به معركه جنگ اين بود كه بُروز شجاعت دهيد و به شما بگويند پردل و زورمند و شجاعيد و مردم هم گفتند و بمقصود خود رسيديد. مگر روى اخلاص و براى خدا كارى كرده باشيد كه بهشت مژده آنهاست . آنها را به رو در آتش مى اندازند.
    طايفه چهارم : اغنيايند آنهائيكه در راه خير پول خرج كرده اند، آنها را مى آورند، عرض مى كنند: خدايا تو مى دانى كه فقراء را اطعام كرديم و پوشانيديم مسجد ساختيم آب انبار بنا كرديم مدرسه ساختيم موقوفه و خيرات جارى تاءسيس نموديم .
    ندا مى رسد: اينها كه مى گوئيد درست است اما منظورتان اين بود كه بگويند: فلانى كريم است ، اهل خير است ، دست و دل باز است ، يا مثلا در اين دوره در روزنامه ها بنويسند فلان شخص فلان مبلغ به زلزله زدگان و آسيب ديدگان كمك كرد و به منظور خود رسيديد امر مى شود اينها را هم به آتش در افكنند.
    واى از ريا كه شرك بخداست و در قيامت به چهار ندا خوانده مى شوند:
    1- كافر 2 - مشرك 3 - غادر 4 - مرائى .
    آيا عمل خالصى از خود سراغ داريم كه هيچ شائبه و ريائى در آن نباشد؟ پس چرا اين عذاب ها را از خود دور مى دانيم ؟ ولى اين را هم بدانيد: روايت است كه دست و صورت و زبان همين ريا كاران هم سوخته نمى شود.
    مالك جهنم به ايشان مى گويد: واى بر شما چه كسانى هستيد كه خدا اينقدر ملاحظه شما را فرموده است . مى گويند: ما امت پيغمبر آخر الزمانيم اما بدبختانه ريا كاريم .
    خداى تعالى كه چنين مى فرمايد، چون با اين زبان ياد او كرده اند اين صورت ها را در سجده روى خاكها مى گذاشتند هر چند رياء مى كردند اما باز لطف حق شامل حالشان شده و همين صورت مجاز را به همين حد ترتيب اثر داده است .(32)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #32
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    روز مجرمين

    روز قيامت روزيست كه مجرمين را كشان كشان رو به آتش مى برند و آنها را به رو در آن مى اندازند يَومَ يَسِحبُونَ فى النّارِ عَلى وُجُوهِهِم روزى كه مشركين با صورت به آتش جهنم انداخته مى شوند. چون در دنيا از حق رو برگردانيدند، آنها را فردا بِرو در آتش افكنده و بايشان مى گويند.
    ذُوقُوا مس سَقَر بچشيد آتش جهنم را، سقر اسم جهنم است و از حضرت صادق ع مروى است كه فرمود: در جهنم بيابانى است كه بآن سقر مى گويند انّ فى جَهَنَّم وادِيا يُقالَ لَهُ سَقَر.
    در روايت ديگر مى فرمايد: سقر طَبَقه اى از جهنّم است اين سقر از خدا خواست نفسى بكشد، وقتى كه اجازه داده شد نفسى كشيد و جهنم را آتش ‍ زد. اينها قصه نيست ، حقايقى است كه بايد ما را بجنبش درآورد، براى چنين مواقف خطرناكى فكرى كنيم و امن وامانى تحصيل كنيم تا ملائكه رحمت را هنگام مرگ مشاهده كرده و نداى رحمت حق را بشنويم كه ما را به بهشت بخوانند نبايد آرام بنشينيم ، بايد در ترس باشيم ، نكند بى ايمان از دنيا برويم ، نكند بى توبه بميريم . آيا كسى اطمينان دارد كه در بهترين حالات ، مرگش فرا مى رسد.(33)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #33
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    چرا جهنّم آفريده شد

    خداى رحيم چرا جهنّم را آفريد؟ ممكن است در اذهان بيايد كه خداوند مگر نه قادر و رحيم است ، چه مانعى داشت كه اصلا در جهنّم را ببندد و همه را ببهشت ببرد؟
    اين اشتباه ناشى از بيخبرى از دستگاه حكمت و آفرينش است ، اگر سلطانى سفره عامى كه در آن انواع طعامهاى ملوكانه است پهن كند تا همه بيايند و بخورند. بعضى همراه خود سگ و خوك و الاغ و گوسفند بياورند، اگر اين حيوانات را راه ندهند بآنها ظلمى نشده ، بلكه سگ را استخوانى و الاغ را مشت جوى و گوسفند را علفى بس است ، اما راه دادنشان باين مجلس عام ظلم بديگران است .
    اين را بدانيد كه كفار از حيوانات پست ترند اُولئِكَ كَاْلاَنْعام بَلَ هُمْ اَضَلّ كسانيكه نور ايمان در دلشان نتابيده ، كسانيكه از سگ پست ترند. چطور مى شود آنها را در مهمانخانه ايكه اهل ايمان و سلاطين واقعى هستند جاى داد. آنهائيكه از آيات الهى كور و كرند اگر پهلوى مؤ من جايشان دهند آيا بمومن ستم نشده ؟ البته چرا.
    موضوع ديگر آنكه حيوان از انواع غذاهاى انسانى لذّتى نمى برد اين كافر كه از حيوان پست تر است ذائقه مؤ من را ندارد تا انواع مزه ها را در يك خوراك و در يك لحظه بچشد.(34)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #34
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    مرگ و زندگى خير

    رسول خدا (ص) فرمود: زندگى من براى شما خير و مرگ من هم براى شما خير است .
    گفتند: زندگيتان را مى دانيم كه خدايتعالى مى فرمايد تا تو در بين اينها هستى خدا ايشان را عذاب نمى كند وَ ماكانَ اللّه َلِيُعَذِّبَهُمْ وَاَنْتَ فيهِمْ سوره 8 آيه 33 امّا مرگتان را نمى دانيم . فرمود: پس از مرگم اعمالتانرا بنظر من مى رسانند اگر حسنات است براى شما دعا مى كنم خدا قبول فرمايد. و اگر سيّئات است براى شما طلب آمرزش مى كنم .
    چه غم ديوار امت را كه دارد چون تو پشتيبان
    چه باكم از موج بحر آن را كه باشد نوح كشتيبان
    ولى يك جورى هم باشد كه قابل اصلاح باشد نه اينكه از اول تا آخر نامه اعمالتان سياه و ظلمانى باشد كارى كنيم كه در محضر خدا و پيغمبر و ائمّه عليهم السلام و ملائكه خجالت نكشيم ايشان همه اعمالتان را مى بيند چنانچه قرآن صريحا خبر مى دهد بگو عمل كنيد پس خداوند و پيغمبر و مؤ منين و آل محمد (ص) عملتان را مى بيند وَ قُلْ اِعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولَهُ وَ المُؤْمِنُون .(35)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #35
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    بلعم باعورا

    از حضرت موسى بن جعفر ع پرسيدند: بلعم باعورا با اينكه در علم و عمل اينقدر پيشرفت كرد كه مستجاب الدعوه شد و اسم اعظم خدا را مى دانست ، با اين حال با كفر از دنيا رفت كه قرآن مجيد او را به سگ مثل مى زند: فَمَثَلَه كَمَثَلِ الْكَلْب سوره 7 آيه 75 چطور شد كه اين بدبخت به اين روزگار افتاد؟(36)
    حضرت فرمود: يك آن خدا او را بخودش واگذار فرمود. علّتش را هم فرمود: كه چون شكر نعمت نكرد، بلكه كفران نعمت نمود، اين بود كه خِذلان خدا شامل حالش شد و از نظر لطف افتاد، كسى هم كه از نظر لطف بيفتد معلوم است كه راه براى ورود شياطين باز و آزاد مى شود.
    از حضرت اميرالمؤ منين (ع) است كه فرمود: اَلْخَيرُ بِتُوفيقِ اللّه والشّرُ بِخِذْلانِ اللّه از هر كس كار خيرى سر زد خدايتعالى موفقش ‍ داشته است و از هر كس شر سر زد خدا او را بخودش واگذار فرموده .
    اگر انسان را بخودش واگذار كنند كجا رو بخير مى رود. بلكه بايد لطفى به او بشود، كمكش كنند، تا خودش باختيار خود بمدد الهى بكمك همان لطف خاص كه توفيق ناميده مى شود، رو بخير بياورد كه در دعا مى خوانيم خدايا توفيق بندگى و دورى از گناه بمن عنايت كن از خدا بخواهيم تا بما بدهند اَللّهُمْ ارْزُقْنى تُوفيقَ الطّاعَة وَ بُعْدَ اَلْمَعْصِيَة


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #36
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    كرام الكاتبين

    علامه مجلسى در جلد 3 بحار الانوار از احتجاج نقل مى كند: زنديقى خدمت حضرت صادق (ع) رسيد عرض كرد: شما مى فرمائيد هر فردى داراى دو مَلك است كه ماءمور ثبت اعمال اويند در حالى كه خدا را بر همه چيز دانا مى دانيد.
    حضرت چند جواب فرمودند: اول اينكه خدايتعالى براى مَلك عبادتى قرار داده كه رزق اوست . آرى رزق مَلك عبادتست ، هر صنف مَلك يك قسم عبادت دارند، از آنجمله كرام الكاتبين هستند كه عبادتشان ثبت اعمال بندگانست . ديگر آنكه خداى تعالى مَلك را بربندگانش شاهد قرار داده است . وقتى كه بنده متوجه شد كسانى هستند كه ناظر اعمال اويند مواظبت بيشترى مى كند و در حضور مَلك رعايت مى كند چون فردا اين كارهايش را شهادت مى دهند خجالت مى كشد و گناه نمى كند.
    از آنجمله مى فرمايد: خدا بزرگست و كارى هم كه براى او باشد بزرگ مى شود، هر چند بشر كوچك است و كارش هم قهرا كوچك مى باشد، اما چون به بزرگ نسبت پيدا مى كند اهميت مى يابد. براى نشاندادن اهميت آن ، آنست كه دست بدست مى گردانند، آن را ثبت مى كنند، نشان پيغمبر و امام و ملائكه مى دهند.
    از جمله حكمت هاى آفرينش كرام الكاتبين ، حفظ مؤ من از شياطين است . هنگاميكه شياطين به مؤ من نزديك مى شوند ملائكه آنها را مى رانند، ولى اگر خود شخص عقب شياطين برود حرف ديگرى است .
    هنگام مرگ كه سعى شياطين در دزديدن نور ايمان است ، اينها سعى خودشان را در كمك بمؤ من مى كنند. و جهت ديگر خلقت مَلك ، حفظ بدن از آفات است . اين همه مخاطراتى كه در بيست و چهار ساعت است ، شخص كجا جان سالم بدر مى برد؟ از همان كوچكى حفظ الهى توسط مَلك است كه شخصى از شدائد مى رهد.
    پس از مرگ مؤ من ، كرام الكاتبين عرض مى كنند: پروردگارا آن كسى كه ما ماءمور اعمالش بوديم از دنيا رفته است چه كنيم ؟
    ندا مى رسد: آسمانها از ملائكه مملُوّ است بر سر قبرش باشيد و آن اعمال خير را كه انجام مى داده شما انجام دهيد و ثوابش را براى او بنويسيد.
    از شئون كرام الكاتبين عزادارى بر مرگ مؤ من است ، بلكه از بعضى روايات اينطور استفاده مى شود كه اين موضوع اختصاص باين دو مَلك ندارد. ابواب آسمانها كه از آن اعمال مؤ من بالا مى رفت ، وقتى كه مُرد برايش مى گريد، زمينى كه رويش عبادت مى كرد براى او مى گريد، حالا گريه زمين به چه نحو است نمى دانيم .(37)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #37
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    نوشتن حرفها

    روزى اميرالمؤ منين (ع) عبور مى فرمود، شخصى را مشاهده فرمود كه نشسته و حرفهاى بيهوده مى زند نه فحش حضرت فرمود:
    تو به توسط كرام الكاتبين نامه اى را به پروردگار عالم املاء مى كنى آيا خجالت نمى كشى ، اگر شخصى بخواهد نامه اى به سلطانى بنويسد چقدر سعى مى كند چيز لغو و بى معنى در آن نباشد بلكه انشاء خوبى باشد.
    علاوه براين مطابق روايات كثيره اى كه رسيده هر پنجشنبه و دوشنبه اعمال بندگان و عباد را به نظر امام عصر(ع) مى رسانند، واقعا خجالت آوراست كه گناهش را بنظر حضرت حجت (ع) برسانند.
    اى كسانيكه ادّعاى شيعه گرى و پيروى از ائمه هُدى را داريد آيا زشت نيست ، مواليان شما از ديدن كارهاى زشتتان منزجر شوند؟(38)
    اى شيعه ها و اى شيعه زاده ها اين اعمالتان قلب امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشريف را به درد مى آورد بچّه شيعه بايد اين طور بد حجاب راه برود ... .


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #38
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    صدق در اعمال و گفتار

    حضرت صادق (ع) فرمود: هنگام گفتن اللّه اكبر بايد تمام مخلوقات را از عرش تا فرش در جَنب بزرگى خدا كوچك بدانى و اگر در آنحال خداوند بداند كه حال تو چنين نيست ، مى فرمايد: اى دروغگو آيا به من نيرنگ مى زنى به عزّت و جلالم سوگند كه ترا از شيرينى ذكرم و سُرور مناجاتم بى بهره مى سازم .
    و نيز در گفتن الحمدلله بايد هر چه نعمت و خوبيت هست همه را از خدا ببيند و منحصرا او را سزاوار مدح و ثنا ببيند و در حال گفتن سبحان اللّه يابد خداى را از هر چه براو روانيست منزه و پاك بشناسد و هنگام لااله الا اللّه غير او را سزاوار پرستش نداند و در وقت گفتن استغفراللّه از گذشته هايش براستى پشيمان و عازم بر اصلاح حال خود باشد و تنها از او، نه غير او، طلب يارى نموده باشد و همچنين در ساير كلمات كه در عبادات و مناجات مى گويد.
    در ادعاء مقامات دينى نيز بايد راستى را از كف نداد مثلا اگر مى گويد: من از خدا مى ترسم و برحمتش اميدوارم راست بگويد و نشانه صدق و خوف ، فرار از گناه است . چنانچه نشانه رجاء سعى در عبادت و طاعت است .
    هر چند بيشتر اهل ايمان هنگام گفتن اين كلمات از بعض مراتب صدق محروم نيستند، لكن نبايد از خود و عمل خود راضى و مبتلا بغرور و عجب گردند. بلكه بايد اولا سعى كنند مرتبه كامل صدق را دارا شوند و ثانيا خود را نزد خداوند شرمسار و غير مستحق بدانند و باينمعنى اعتراف داشته باشند و هميشه از او طلب عفو كنند و پوزش طلبند.
    هرگاه دعاى خود را مستجاب نديد، و حاجتش روانگرديد، يا خود را از بساط قربش محروم ديد، بگويد: پروردگارا شايد بواسطه دروغگوئيم مرا از نظر رحمت انداخته يا بواسطه ناسپاسيم مرا محروم داشته اى او لَعَلَّكَ وَجَدْتَنى فى مَقامِ الْكاذِبين فَرَفَضْتَنى اَوْ لَعَلَّكَ وَ جَدْتَنى غَيْرَ شاكِرٍ لِنِعَمَائِك فَخَرَّمْتَنى دعاى ابوحمزه ثمالى و بكرم و فضل او سخت ملتجى شود و اصلاح حالش را از او بطلبد.(39)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #39
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دعاى مستجاب

    مرد تاجرى در شهر كوفه ورشكست شد و مقدار زيادى بدهكار گرديد، به طورى كه از ترس طلبكاران در خانه اش پنهان شد و از خانه بيرون نيامد.
    تا اينكه شبى از ماندن در خانه دلتنگ گرديد بنابر اين نيمه شب از خانه خارج گرديد و براى مناجات به مسجد رفت و مشغول نماز و راز و نياز به درگاه خداوند بى نياز شد و در دعاهايش از خداوند خواست كه فرجى بنمايد و قرض هايش را اداء فرمايد.
    در همان زمان بازرگان ثروتمندى در خانه اش خوابيده بود. در خواب به او گفتند: اكنون مردى خداوند را مى خواند و اداى دين خود را مى طلبد، برخيز و قرض او را ادا كن .
    بازرگان ثروتمند بيدار شد، وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و دوباره خوابيد. باز در خواب همان ندا را شنيد، تا اينكه در مرتبه سوم برخاست و هزار دنيار با خود برداشت و سوار شتر شد. آنگاه مهار شتر را رها كرد و گفت : آن كسى كه در خواب به من امر كرد كه از خانه خارج شوم ، خودش ‍ مرا به مرد محتاج مى رساند. شتر كوچه هاى شهر را يكى پس از ديگرى پيمود و در برابر مسجدى توقف كرد. تاجر پياده شد. و به طرف مسجد رفت .
    ناگاه درون مسجد صداى گريه وزارى شنيد. داخل مسجد شد. نزد تاجر ورشكسته رفت و گفت : اى بنده خدا سر بردار، زيرا دعايت مستجاب شد. آنگاه هزار دينار پول را به او داد و گفت : با اين قرض هايت را بپرداز و مخارج زن و بچه هايت را تاءمين كن و هرگاه اين پول تمام شد و باز محتاج شدى اسم من فلان ، محل كارم فلان جا، و خانه ام در فلان محله است ، به من مراجعه كن تا دوباره به تو پول بدهم .
    تاجر ورشكسته گفت : اين پول را از تو مى پذيرم زيرا مى دانم عطا و بخشش پروردگارم مى باشد. ولى اگر دوباره محتاج شدم نزد تو نمى آيم . بازرگان پرسيد: به چه كسى مراجعه مى كنى ؟
    تاجر ورشكسته پاسخ داد: به همان كسى كه امشب به او عرض حاجت كردم و او ترا فرستاد تا كارم را درست كنى . باز هم اگر محتاج شوم از او كمك مى خواهم كه بخشنده ترين بخشندگان است هيچگاه بندگان خود را از ياد نمى برد.
    اگر محتاج شوم باز هم به خدايم كه به من نزديك است و دعايم را مستجاب مى كند، روى مى آورم و از او مى خواهم كه تو يا امثال ترا بفرستد و كارم را اصلاح نمايد.(40)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #40
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    خيانت انسان

    يكى از خلفاء غلامى داشت كه سخت مورد توجه و علاقه خليفه بود و خليفه او را بسيار دوست داشت .
    روزى ناگهان غلام بيمار شد و روز به روز بيمارى اش شدت بيشترى پيدا كرد، خليفه پزشكان را از سراسر كشور به پايتخت دعوت كرد تا غلام را معالجه كنند.
    پزشكان آمدند و غلام را معاينه كردند و داروهاى مختلفى را به وى خورانيدند، اما غلام بهبود نيافت . روزى طبيبى به بالين غلام رفت و او را معاينه كرد و حدس زد كه بيمارى او بايد منشاء روحى و روانى داشته باشد. بنابر اين اطاق را خلوت كرد و از غلام پرسيد: چه حادثه اى اتفاق افتاده كه تو را به اين روز انداخته است .
    غلام چند لحظه فكر كرد و عاقبت لب به سخن گشود و گفت : چند نفر از دشمنان سلطان مرا تحريك كردند كه در شراب او سم بريزم و خليفه را مسموم كنم .
    من فريب پول آن ها را خوردم و در شراب خليفه سم ريختم و آن را به خليفه دادم . اتفاقا خليفه متوجه شد كه شراب به زهر آلوده است و آن را ننوشيد.
    من منتظر بودم كه حاكم مرا به شدت كيفر و قصاص مى نمايد. امّا او نه تنها مرا مجازات نكرد، بلكه احسان و محبت خود را نسبت به من بيشتر نمود، به طورى كه من از شدت شرمسارى بيمار شدم . بيمارى من بيمارى شرمسارى و خجالت است . اين بيمارى درمان ندارد و تا وقتى كه نميرم ، خجالت زده باقى خواهم ماند.
    و اى بر انسان ! و اى از روزى كه انسان ها بفهمند خداوند هميشه با او در كنار او بوده و تمام خيانت ها و گناهان و كارهاى زشتش را مى ديده اما بردبارى فرموده و بر احسان و انعامش مى افزوده و نعمت هايش را بيشتر ارزانى مى داشته است .(41)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 4 از 12 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/