چند طايفه در آتش
چند طايفه اند كه ايشان را بِرُو در آتش جهنّم مى اندازند. اولين دسته كه مورد حساب و مؤ اخذه واقع مى گردند، كسانى هستند كه عمرشان را در تحصيل علم گذرانده اند. وقتى كه از ايشان پرسيده مى شود در مقابل عقل و فهمى كه خداى تعالى بشما داد چه كرده ايد؟
مى گويند: پروردگارا مى دانى كه شبها نخوابيديم ، نشر علم داديم ، درس خوانديم ، و درس داديم ، كتاب نوشتيم .
پاسخشان مى دهند: اين كارها را كرديد براى اين بود كه بگويند: شما عالميد، با سواد و با فضيلتيد يا مثلا در اين دوره به شما بگويند: آيت اللّه يا مثلا دكتر و پرفسور و دانشمند، و به آن رسيديد.
غرض اين است كه يك عمر خيال مى كرد عالم دينى است و مُركّبش از خون شهيدان برتر است . ولى نمى دانست كه بندگى هواى نفسش را كرده است . امر مى شود كه بِرُو او را در آتش بيفكنند، چون ريا كار است .
طايفه ديگر را مى آورند، اينها قُرّاء قرآنند، به آنها هم مى گويند: منظورتان از تلاوت قرآن اين بود كه بگويند: خوب قرآن مى خوانيد قارى قرآن هستيد و به آن رسيديد ديگر از خدا چيزى طلب نداريد. آنها را به رو در آتش مى افكنند.
طايفه سوم : شهيدانند، كه بخيال خودشان در راه خدا جانشان را فدا كردند. پاسخشان مى دهند: كه خدا از قصد شما آگاه است منظورتان از رفتن به معركه جنگ اين بود كه بُروز شجاعت دهيد و به شما بگويند پردل و زورمند و شجاعيد و مردم هم گفتند و بمقصود خود رسيديد. مگر روى اخلاص و براى خدا كارى كرده باشيد كه بهشت مژده آنهاست . آنها را به رو در آتش مى اندازند.
طايفه چهارم : اغنيايند آنهائيكه در راه خير پول خرج كرده اند، آنها را مى آورند، عرض مى كنند: خدايا تو مى دانى كه فقراء را اطعام كرديم و پوشانيديم مسجد ساختيم آب انبار بنا كرديم مدرسه ساختيم موقوفه و خيرات جارى تاءسيس نموديم .
ندا مى رسد: اينها كه مى گوئيد درست است اما منظورتان اين بود كه بگويند: فلانى كريم است ، اهل خير است ، دست و دل باز است ، يا مثلا در اين دوره در روزنامه ها بنويسند فلان شخص فلان مبلغ به زلزله زدگان و آسيب ديدگان كمك كرد و به منظور خود رسيديد امر مى شود اينها را هم به آتش در افكنند.
واى از ريا كه شرك بخداست و در قيامت به چهار ندا خوانده مى شوند:
1- كافر 2 - مشرك 3 - غادر 4 - مرائى .
آيا عمل خالصى از خود سراغ داريم كه هيچ شائبه و ريائى در آن نباشد؟ پس چرا اين عذاب ها را از خود دور مى دانيم ؟ ولى اين را هم بدانيد: روايت است كه دست و صورت و زبان همين ريا كاران هم سوخته نمى شود.
مالك جهنم به ايشان مى گويد: واى بر شما چه كسانى هستيد كه خدا اينقدر ملاحظه شما را فرموده است . مى گويند: ما امت پيغمبر آخر الزمانيم اما بدبختانه ريا كاريم .
خداى تعالى كه چنين مى فرمايد، چون با اين زبان ياد او كرده اند اين صورت ها را در سجده روى خاكها مى گذاشتند هر چند رياء مى كردند اما باز لطف حق شامل حالشان شده و همين صورت مجاز را به همين حد ترتيب اثر داده است .(32)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)