صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 36

موضوع: |♥|♥|♥| ۩ اشگ غم٬سرشگ قلم٬درسوگ مولاي کريمان۩ |♥|♥|♥| ۩

  1. #21
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ای جانِ جهانیان فدایت
    «هستی» همه سائل و گدایت

    ای تکیه‏گه گناه کاران
    دیوار بقیع با صفایت

    گریان نبود به روز محشر
    چشمی که بگرید از برایت


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #22
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1 gerd  28

    خواست بنا را به سوختن بگذارد
    حُسن تو را خواست بیشتر کند، آنگاه

    خواست ببیند بر آسمان قدمت را
    زخم هات را شبیه غنچه تشنه

    شور دلیرت مقدّر آمده این‌بار
    غربت از این بیشتر که خواسته باشى

    خاک به جام تو خیره مانده که ای کاش
    شمع تنت را به انجمن بگذارد

    نام تو و را چون خودش «حسن» بگذارد
    ردی از آه تو بر چمن بگذارد

    تا ابد به حال واشدن بگذارد
    پای به یک صلح تن به تن بگذارد

    کوفه برای علی وطن بگذارد
    قدری از آن در دهان من بگذارد

    مرتضی حیدری آل‌کثی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #23
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    24360rnd405550448650926
    شهر،امروز پر از شیون هر مرد و زن است

    مگر ای غم زدگان روز عزای حسن است
    قصه‌ی جعده‌ی ملعونه و آن زهر جفا
    گفت و گویی است که در هر گذر و انجمن است
    نوبت عشرت اسماء معاویه رسید
    شاد از مرگ سلیمان زمان،اهرمن است
    همه دل هاست پر از غم،مگر امروز حسین
    از غم مرگ حسن همدم رنج و مِحَن است
    بهر زهرای حزین از خبر مرگ حسن
    باغ فردوس برین،گوشه‌ی بیت الحزن است
    گفت با زینب غم دیده حسن،در دم مرگ
    بنشین در بر من،تا که مرا جان به تن است
    خواهرا زهر جفا،کار مرا کرده تمام
    اول درد تو و آخر عمر حسن است
    می روم یک دم دیگر من از این دار فنا
    به سوی جنت فردوس که مأوای من است
    بعد از این جان تو و قاسم نیکو سِیَرَم
    ز آنکه داماد حسین،آن شهِ گل پیرهن است
    زینبا!روز فراق است اگر صبر کنی
    سخنی با تو مرا هست که آخر سخن است
    خواهرا خیز زجا زود برو ظشت بیار
    که مرا خون دل از جور فلک در دهن است
    من ندانم که در آن حال،به زینب چه گذشت
    دید چون لَخت جگر از حسنش در لگن است
    گفت ای وای که شد خاک عزا بر سر من
    که حسن از بر من،عازم شهر و وطن است


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #24
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    Imam Hasanas

    اسیر ناله و در سوز وآهم
    که دست مرگ بسته بارراهم
    به خود میپیچم از این زهر کینه
    خدایا خانه ام شد قتلگاهم

    نمانده طاقت وصبر وتوانم
    نمانده قوتی دربازوانم
    رسان آبی لب خشک پدررا
    عزیز فاطمه آرام جانم

    غریب وخسته وبی غمگسارم
    زسوز زهر دشمن بیقرارم
    حلالم کن که در این شهر غربت
    تورا تنهای تنها میگذارم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #25
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1 gerd

    من جگر پاره ی زهرایم و پاره جگرم
    همه را یارم و خود از همه مظلوم‌ترم
    خانـه‌ام قتلگـه و یـار ستمگر قاتل
    سوخته از شرر زهر، ز پا تا به سرم
    عمر من بود محرّم، همه روز و همه شب
    قاتل از زهر جفا کشت به ماه صفرم
    لب فرو بستم و دیدم که اهانت می‌کرد
    قاتـل مـادر مظلومه مـن بـر پدرم
    با وجودی که خزان کُشت بهارانم را
    طشت شد باغ گل و لاله ز خون جگرم
    من که طاووس بهشتم به چه جرم و گنهی
    سوختـه از شـرر دوزخیان بال و پرم؟
    قسمتم بود به مسجد که ز طفلی هر روز
    قاتـل مـادر خـود را سـر منبـر نگـرم
    تا در آن کوچه رخ یاس نبی گشت کبود
    تیره شد صورت خورشید به پیش نظرم
    مضطرب بـودم و لرزیدم و حیـران بودم
    که چسان مادر خود را به سوی خانه برم
    در همان لحظه که شد مادر من نقش زمین
    مـن نگـه کـردم و او گفت خدایـا پسرم
    «میثم» از آه تو گر سوخت جهان، نیست عجب
    از شـرار جگـر و سـوز دلـت بـا خبـرم
    4 29


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #26
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    غریب ترين كريم


    من آن شمعم كه غربت گرد من پروانه مى ‏باشد
    ز غمهايى كه من ديدم فلك ديوانه مى‏ باشد.
    بلايايى كه من ديدم كسى دركش نخواهد كرد
    غريبى من مظلوم چون افسانه مى‏ باشد
    ميان دوستان تنها ترم تا بين دشمنها
    برون خانه بر من امنتر از خانه مى‏ باشد
    به دست لشگرم شد خيمه‏ ام غارت خدا داند
    خيانت پيشه كرده خادم بيگانه مى‏باشد
    به يك دينار و درهم مى ‏فروشند اقتدارم را
    خوشا بر تو حسين جان لشگرت مردانه مى ‏باشد
    معزالمومنين بودم مرا نام دگر دادند
    مرا لبريز از زخم زبان پيمانه مى‏ باشد
    چهل سال است بعد مادرم پاره جگر هستم
    كنون اين زهر بر من دارويى جانانه مى‏باشد
    به شهرى كه ندارد مرقدى بانوى مظلومه
    مزار من به ياد مادرم ويرانه مى‏ باشد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #27
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    زهر كارگر


    ز تو اى زهر ممنونم، كه خود را كارگر كردى
    تو بار من، ببستى و محياى سفر كردى
    زمين را چاك دادى بس كه كارى بودى و مهلك
    تو اين با زمين كردى چه كارى با جگر كردى
    دگر چشمم نمى ‏افتد به روى قاتل مادر

    مرا راحت ز عمرى خوردن خون جگر كردى


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #28
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    در مصائب امام حسن مجتبی (علیه السلام)


    کنید ماتمیان گریه در عزای حسن
    که شد بلند به ماتم زنو لوای حسن
    اگر گذشت محرم رسیده ماه صفر
    حسینیان بخروشید در عزای حسن
    پی تسلی زهرا ، خوش آنکه می گرید
    گهی برای حسین و ، گهی برای حسن
    ببرد بار ملالی حَسَن ، که بردن آن
    ز ما سوا نتواند کسی ، سوای حسن
    غمی که داشت حسن در دل حزین ، شرحش
    ز من مجو که حَسَن داند و خدای حسن
    کند به دشمن خود بهر حفظ دین ، بیعت
    مقام حلم تماشا کن و رضای حسن
    ز چشم اهل نظر سر زد آن عصا کز ظلم
    فرو برد همان کور دل به پای حسن
    چه دیده بود از او خصم او ، که دائم بود
    به قصد جانِ به اندوه مبتلای حسن
    فغان که رنگ زمرد زَ سوده الماس
    پدید شد به لب لعل جانفزای حسن
    به حق او بنگر جور چرخ و طغیانش
    که بعدِ قتل ، عدو کرد تیر بارانش


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #29
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    لاله ای بود که با داغ جگر سوخته بود
    آتشی در دل سودا زده افروخته بود
    شرم دارم که بگویم تن مسموم ترا
    خصم با تیر به تابوت بهم دوخته بود
    راز دل را همه با همسر خود می گویند
    حَسن از همسر خودکامه خود سوخته بود
    جگرش پاره شد از نیشتر زخم زبان
    در لگن خون دلی ریخت که اندوخته بود
    ارث مادر خود بُرد غم و رنج و محن
    صبر و تسلیم و رضا از پدر آموخته بود

    حسین اخوان کاشانی (تائب)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #30
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1 gerd  34

    بت غم عشق تو تا يار دل زار من است

    بهتر از خلد برين گوشه بيت الحزن است
    نه غم حُور و نه انديشه جنّت دارم
    از زمانى كه مرا بر سر كويت وطن است
    قصّه عشق من و حُسن تو اى مايه ناز
    نقل هر مجلس و زينتْ دِه هر انجمن است
    بعد از اين ياد، كس از ليلى و مجنون نكند
    حُسْن اگر حُسْن تو و عشق اگر عشق من است
    توئى آن يوسف ثانى كه ز يك جلوه حُسن
    محو ديدار تو صد يوسف گل پيرهن است
    از پى ديدن رخسار تو موساى كليم
    سال ها بر سر كويت به عصا تكيه زن است
    آدم و نوح و سليمان و مسيحا و خليل
    همه را مِهر ولاى تو به گردن رسن است
    خلق گويند به من ، دلبر و معشوق تو كيست
    كه تو را در غم او اين همه رنج و مِحَن است
    چه بگويم كه نم از يم نتوان گفت كه آن ماه جبين
    سرو سيمين بدن و خسرو شيرين سخن است
    ثمر باغ رسالت ، گهر بحر وجود
    والى مُلك ولايت ، ولىّ مؤ تمن است
    اوّلين سبط و دوّم حجّت و سيّم سالار
    چارمين عصمت حقّ و يكى از پنج تن است
    نام ناميّش حسن ، خلق گراميّش حسن
    پاى تا فرق حسن ، بلكه حسن در حسن است
    روى حسن موى حسن بوى حسن خوى حسن
    يك جهان جوهر حُسن است كه در يك بدن است


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/