چه صبورانه به دوش کشیدی
بار سنگین غمی را که ناتوان از به دوش کشیدنش
در راه مانده بودم
چه مهربانانه دستم را گرفتی انسان که پای رفتنم نبود
و چه زیبا لبخند را
برگستره زندگی من بخشیدی
باشد
ای تار و پود زندگی خیالی ام
قدم در این راه با جان گذاشتم
ماندنم با تو جان میگیرد
و تو خرابه دنیایم را دوباره میسازی
مرا باز پس گیر از مرگ
از رفتن
و از نبودن