اين سكوت طرح ِ غروب و جغرافياست
طرحِ غريبِ شوكتِ آتش در انحناي ماه
و شنها و سايهها كه ثانيههاي اين باديهاند در هزيمتِ صحرا
پژواك دوردستِ نگاهاند در خطوطِ دستِ بريدهي بيجا
هرجا هميشه در گذر از هيچ است
هرجايييِ تبركِ خاك
همراهِ نامهاي عجيبي كه بر تو نهادند
با من تو را چگونه به خورشيد ميتوان فروخت
وقتي كه در تو فقط اوست يك غايبِ هميشهي بينام
پژواكِ پاكِ آتش ِ بدنام
لِرد سكوت قامت به مستيِ ما بستهست
هنگامِ شب كه خطوطِ دستِ بريده
گُر گرفته است.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)