صفحه 603تا صفحه 604
بشود انجام داد در حال انجام گرفتن است عزيزم افراد خير خواه در اين شهر زياد هستند و مردم هرچه بتوانند به همديگر كمكم مي كنند مطمئن باش.
هيرو با بي حالي گفت: فكر مي كنم همينطور باشد و سكوت نمود.
اين روزها خيلي كم حرف مي زد و تنها خود را محدود به كلمات معمولي فرمايشي كرده بود در جواب سوالهاي مستقيم، پاسخهاي مودبانه اي مي داد كه آشكار بود حواسش در جايي ديگر است. عمويش از اينكه موضوع را دنبال نكرده بسيار آسوده شد. چر اكه مطلبي نبود كه بخواهد در مورد آن بحث كند ، زيرا حالت شهر مصيبت زده او را مي ترساند. در ساعات بيداري ، احساس ناتواني كرده و اين احساس خوابهايش را مي آشفت اين اصل كه براي بهتر كردن اوضا، كار نمي تواند انجام دهد به او احساس خفه كننده اي از ناتواني مي داد، مثل اينكه قرباني كابوسي باشد كه در آن دست و پايش بسته است و بايد شاهد غرق شدن ديگران باشد.
او حتي نمي توانست از ديگران كمك بخواهد چون كسي براي كمك دادن وجود نداشت.در بخشي از جهان كه ارتباطات هنوز كند و ناموئن بود قبل از اينه جوابي بهدرخواستش برسد اوضاع خودبخود تمام مي شود. حتي اگر اصلا" كسي باشد كه درخواستش را بشنود لاريمور جوان قول داده بود كه خرچه مي تواند انجام دهد اما زنگبار تنها تكه اي كوچك روي نقشه بود و نيمي از آفريقا توسط همين بيماري در حال نابود شدن بود. بعيد بود كه هيچ نوع كمكي فرستاده شده يا اصلا" بشود فرستاد كنسول شخصا" پولي براي فقرا مي داد و بسيار شكر گزار بود كه برادرزاده اش از بحث در مورد تراژدي وحشتناكي كه در نزديكي آنها در حال وقوع بود اجتناب مي كند او اصلا" چنين انتظاري از هيرو نداشت .
اما اگر او از اينكه هيرو بعد از آن همه تلاش براي نجات جان يك بچه انجام داده بود اكنون از بي تفاوتش نسبت به مرگ هزاران تن تعجب مي نمود. ولي براي نا پسري اش عجيب نبود عدم علاقه هيرو به سرنوشت شهر به نظر كلي نشانه روشني بود كه بالاخره هيرو درسي مفيد گرفته و كم كم دارد غير عاقلانه بودن دخالت در اموري كه ربطي به او نداشت را درك مي كند.
كلي از مرگ آن بچه متاسف بود. اما اگر منظره بيماري و مرگ و يك تجربه نزديك از عدم رعايت مسائل بهداشتي و درهم و برهمي و احتمالا" رفتارهاي غير اخلاقي يك گروه بومي نامزدش را چنان شوكه كرده بود كهديگرعلاقه نداشت نقش فرشته رحمت را بازي كند. شخصا" مي توانست عميقا" شكر گذار باشد به هر حال هيرو بايد اين ايده هاي خسته كننده را وقتي باهم ازدواج ميكردند رها مي نمود. چون او به هيچ عنوان قصد نداشت به همسرش اجازه دهد پا جاي پاي مادر مرحومش ، هاريت كه از همه جهت بسيار زني خسته كننده بود بگذارد و بنابراين خيلي بهتر شد كه هيرو آنها را مشخصا" رها نمود و خودش مجبور نشد او را وادار به چنين كاري نمايد.
هيرو مطمئنا" اكنون آرامتر شده و رامتر بوده پس شايد حتي آن آدم ربايي شوكه كننده هم از جهاتي مفيد بوده است چون نه تنها بر هيرو برتري مي يافت بلكه براي هر انتقادي كه ممكن بود هيرو در آينده از رفتارش كند جوابي موثر در آستين داشت مردان زيادي حاضر به قبول زندگي با قرباني يك تاجر هرزه برده فروش و دادن نام خود به حرامزاده اش نبودند و هيرو بايد هميشه براي چنان علو طبعي شكر گزار و در مقابل سعي كند همسري مهربان و صبور باشد.
كلي انديشيد هميشه مي دانستم كه به يك شوك سخت نياز دارد و كمي رفتار حشن، كه بر سرشزده و موجب شود آن نطقهاي خودنمايانه و مغرورانه لعنتي را پايان دهد. البته متاسف بود كه هيرو آن شوك را به اين شكل دريافت كرد اما هيچ كس نخواهد فهميد و هيرو هم هرگز نمي تواند هر وقت او دست از پا خطا مي كند پيش خانواده اش رفته و دردسر درست كند در واقع مي توانست بدتر باشد بسيار بدتر.
وقفه اي در بارانها ايجاد شد و به مدت يك هفته گرفتگي آسمان بازگشت و دما به طور منظمي بالا رفت دكتر كيلي بخوري طبي فرستاد كه در هر اتاق براي مقابله با سرايت بيماري سوزانده شود. بوي خفه كننده اش اتاقهاي داغ را داغتر مي كرد و هيرو براي گرفتن هوا، نفسهاي عميقي مي كشيد و بيشتر روز را روي تختش مي خوابيد، بدون اينكه چيزي جز لباس كتان نازكي پوشيده باشد و تنها بعد از غروب آفتاب كه امكان قدم زدن در باغ و جود داشت پايين مي آمد.
اما حتي بوي سنگين گلها اكنون با بويي بد و غير قابل تشخيص مخلوط شده بود باغ به نظر كمي خنكتر از خانه بود. ولي تقريبا" به همان اندازه بي هوا محصور بود. او نمي توانست از باغ بيرون رود چون دو قفل سنگين به در باغ زده شده بود. حتي اگر قفلها هم وجود نداشت اوديگر علاقمند به رفتن نيود و كنجكاوي هم براي فهميدن آنچه در
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)