307-308

فصل بیست و یکم

رفتن به پیک نیک ایده زن همو ابی بود او گفت که همه آنها بیش از اندازه در خانه محبوس شده اند و کریسی

کم کم داشت ------- میرفت ، ولی اکنون به شورش در شهربه پایان رسیده بود و شهر به حالت عادی بازگشته

بود ، دیگر دلیلی وجود نداشت که به حومه شهر نرفته و از هوای تازه استفاده نبرند . دکتر کیبلی ، که بر سر

رنگ پریدگی دخترش ، مورد مشورت قرار گرفته بود ، پیشنهاد کرد که ورزش بیشتر و ماندن کمتر در

اتاقهای بسته میتواند برای خانمها مفید باشد ، نصیحتی که شوهرش قلبا آن را تایید کرد.


اگر از من میی پرسی ، مناظر دلتنگ کننده زیادی در این اطراف بوده است ، در واقع کسی از عمونات

چیزی نپرسیده بود ، دارم کم کم نگران می شوم چرا باید دختر من با قیافه یه بچه گربه غرق شده چپ و

راست برود، فقط چون یک شورشی عرب ----- نخور، نبعید شده است ؟ به خدا دلیلش را نمیدانم ، هیچ ربطی

به او نداشت که از اول جبهه گیری کن و اصلا نباید به خاطر اینکه کاندیدای مورد علاقه اش شکست خورده ،

اینطوری بی حس و حال باشد و قهر آلود در اطراف پرسه بزند


همسرش در حالی که به موضوع می اندیشید ، گفت : فکر نمیکنم دلیلش آن باشد گرچه البته خیلی با

خواهرانش دوست شده بود و به خاطر انها ناراحت بود ، ولی باید قبول کنی که کل ماجرا بسیار نا مطبوع بود

... و همینطور محسوس شدی که در خانه در ترس خطر احتمالی در بیرون ..،


پس این بهترین دلیل برای بیرون رفتن است ، بعلاوه بزودی باران های موسمی شروع می شوند و همه شما

بهتر است تا زمانی که میتوانید بیرون بروید، چون با شروع باران ها ، چه بخواهید ، چه نخواهید ، ناچار به

ماندن در خانه هستید ، جای تاسف است که دختر تو












نمیتواند مثل برادرزاده ام یاد بگیرد که خودش را مشغول کند

همسرش که متوجه سرزنش ----- کلمه (تو) شده بود ، اهی کشید و با فروتنی گفت : بله وقعاهیروی عزیز

دختر بسیار کوشایی است به من گفته تا زمانی که به زبان اینجا مسلط نشده باشد ، عملا کار مفید چندانی

نمیتواند در ------ انجام دهد و با جدیت بسیار ، مشغول مطالعه درسهایش است امروز صبح که دکترکیلی به

اینجا سری زده بود ، سوالات بسیاری از او کرد و میترسم که بخواهد کاری در مورد مسائل بهداشتی محل

انجام دهد میدانم که قبلا در بیمارستان کار میکرده ، به هر حال فکر نمیکنم کار چندان مناسبی برای یک

دختر جوان باشد ، می دانی وقتی سعی کردم موضوع صحبت را تغییر دهم به من گفت که اصلا وجدان

اجتماعی ندارم ، امیدوارم واقعیت نداشته باشد ، اما اقرار میکنم که نمیتوانم خیلی در مورد این مسایل احساس

غم کنم ، البته هیرو هم غمگین نمیشود ، در این گونه موارد مثل برادرت است ، او فقط تصمیم میگیرد که چه

چیزی درست است و کاملا در مورد ان آرام و محکم است ، سپس ابی اهی هم به صحبت هایش اضافه نمود


------ با لبخندی گفت : آن را از عمه اش لوسی ارث برده ، لوسی همیشه مصمم بود حتی در مدرسه اصلا

نمیشد با اوبحث کرد ، با هیرو هم نمیشود بحث کرد .


همسرش بسادگی اقرار کرد : (اعتراف میکنم که حتی سعی هم در بحث کردن نمیکنم )


شوهرش با خنده کوتاهی گفت : ------ کلی ------


ابی نگران به نظر میرسید مدتهای زیادی فکر کرده بود که هیرو مهسر ایده الی برای ----- است ولی الان به

طور ناگهانی چندان اطمینان نداشت ، البته هنوز مسئله ثروتش در میان بود ، ثروت ها---- و اکنون در آمد


عالی ------ او همیشه امیدوار بود ه گلی که گلی همسر پولداری بگیرد ، چون علی رغم آنچه مردم در

مخالفت با پول میگویند ، ولی آسایش زیادی به زندگی میدم ، گلی بلند پرواز بود و به دلیل نداشتن درآمد کافی

، عقب افتاده بود ، اما ابی پولکی شود و گرچه زمانی از تاکید برادر شوهرش - - -- -- بر عدم تناسب هیرو

و گلی برای هم ، آزرده شده بود. ------ کم کم داشت نگران میشد که شاید بار کلی دخترش را بهتر از

میزانی که او پسرش اون را می شناسد ، میشناخته و شاید منظورش واقعا این بوده که هیرو مناسب کلینتون

نیست