1 . مطابق نظریه اول، حسین‏علیه السلام از ابتدا (و دست کم قبل از خارج شدن از مدینه) به طور قطع می‏دانسته است که سرانجام سفر او، این است که در کربلا و در روز دهم محرم، خود و جمعی از یاران او به شهادت خواهند رسید . اما از سوی دیگر، امام به عنوان یک وظیفه و تکلیف الهی، موظف به انجام این سفر بوده است تا با تحمل تمامی مصائب و سختی‏های آن، حتی با ریخته شدن خون خود و جمعی از بهترین افراد خاندان و یارانش، حیاتی دوباره به دین و آیین بخشیده شود و اسلام مسخ شده سلطنتی یزیدی، محو و نابود شود .
براساس این نظریه، حقیقت قیام امام حسین‏علیه السلام، انجام یک تکلیف الهی است; تکلیفی که امام به بهای شهادت خود و اسارت خانواده‏اش، به کامل‏ترین صورت ممکن، آن را ادا کرد و البته مقتضای مقام امامت هم چیزی جز این نمی‏توانست‏باشد . در این نظریه آثاری همچون: «اتمام حجت‏بر مردمان‏» ، «رسوا ساختن حکومت فاسد امویان و اعلام برائت از آن‏» ، «ابلاغ پیام اصلی دین برجهانیان و ارایه ماهیت اصلی اسلام‏» و . . . به عنوان بخشی از اهداف نهضت امام که برای ما قابل درک و فهم و درس‏آموزی و پیروی است، بیان می‏شود .