1 . عصمت امام‏علیه السلام

یکی از اصول کلامی که در تحلیل رخداد عاشورا نقش به سزایی دارد، مساله «عصمت پیامبران و امامان:» است که به معنای وسیع آن، شامل عصمت در خطا و اشتباه و نسیان است . این بینش روشنگر موجب می‏شود که تحلیلگر عاشورا، تمامی رفتارها و مواضعی را که امام‏علیه السلام در طول نهضت اختیار کرده است‏بدون هیچ قید و شرط و استثنایی صحیح بداند و هرگونه خرده‏گیری و اعتراض را بر آن به دور شمارد . براساس پذیرش اصل عصمت امام در تحلیل و تفسیر افعال حضرت، گاه عقل ما یارای فهم دست کم بخشی از حکمت و مصلحت اعمال امام را دارد و برای آن آرمان‏هایی صحیح و خردپسند می‏یابد و یا آن که حکمت آن بر ما روشن نمی‏شود و چرایی اعمال امام - حتی پس از تامل فراوان - در هاله‏ای از ابهام باقی می‏ماند .
افرادی که باوری شایسته نسبت‏به عصمت امام داشته باشند، در هردو صورت، حقانیت و درستی فعل امام را اجمالا مورد تصدیق قرار می‏دهند و به جای تخطئه مواضع امام و خرده‏گیری بر تصمیم‏گیری‏های حضرت، عقل محدود خود را محکوم می‏کنند و صادقانه به ناتوانی آن اقرار می‏کنند . اما آنان که اصل عصمت امام را نپذیرند، دل به شبهاتی نسبت‏به حقانیت‏یا مشروعیت هضت‏حضرت می‏سپرند و اشکالاتی را که در طول تاریخ از سوی دشمنان اهل‏بیت: همچون بنی‏امیه، ناصبی‏ها و وهابی‏ها تبلیغ می‏شده است، می‏پذیرند و مانند آنان موضع‏گیری می‏نمایند; شبهاتی همچون:
1 . امام‏علیه السلام علیه حکومت اسلامی و خلیفه پیامبر (یعنی یزید!) قیام کرد و از بیعت‏با او سرباز زده است و این، گناهی است نابخشودنی، که سرانجام به کشته شدن او انجامید .
2 . نهضت امام‏علیه السلام از مصادیق به هلاکت انداختن خویش است، که کاری برخلاف عقل اوست و به نص قرآن، حرام است . زیرا قرآن با صراحت‏بسیار می‏فرماید: «لاتلقوا بایدکم الی التهلکة‏» ; خود را با دست‏خویش به هلاکت و نابودی نیندازید .
3 . هرچند امام‏علیه السلام در راه خدا قیام کرد، اما او نسبت‏به اوضاع سیاسی و اجتماعی اشتباه کرد و به خطا بر پیمان‏های دروغین کوفیان اعتماد ورزید .
به این شبهات و اشکالاتی از این قبیل، به دو شیوه می‏توان پاسخ داد: