رفتارش خيلي خوب و متشخص بود ولي نسبت به خيلي از دخترها كه به او توجه داشتند و مي خواستند به نوعي با او رابطه برقرار كنند بي تفاوت بود. از اين كه مي ديدم به دخترها رو نمي دهد و از آنها كناره گيري مي كند، بسيار خوشحال بودم و ناخودآگاه نسبت به او احساس خاصي داشتم اما از اين احساس به هيچ كس حرفي نزدم. هر وقت وارد كلاس مي شدم، به صندلي او كه معمولاً جايش خالي بود و بعد از دقايقي مي آمد نگاه مي كردم، خيلي دوست داشتم بدانم تا چه حد به من توجه دارد ولي از عكس العمل و رفتارش هيچ چيز نمي شد حدس زد. رابطه مان نيز فقط در حد همكلاسي بود. دو ماه و نيم به همين ترتيب گشذت و من فقط دوست داشتم با توماس صحبت كنم چرا كه لحن و تن صدايش مرا به ياد سيامك، تنها معشوق زندگي ام مي انداخت اما با اين حال هميشه رعايت يك سري از عقايدم را مي كردم و بيش از حد مجاز پيش نمي رفتم.
يك روز كه تازه وارد كلاس شده بودم، توسط بچه ها متوجه شدم كه قرار است از طرف دانشگاه، دانشجويان سال چهارم را چند روزي به روتردام ببرند. همه بچه ها از شنيدن اين خب رو انتقال آن به تازه واردين، غرق در لذت بودند و من نيز از آنها مستثني نبودم. تمام طول روز به صحبت درباره رفتن به اردوي دسته جمعي گذشت و من با اين كه مطمئن نبودم دايي اجازه شركت در اين اردو را به من بدهد، باز هم خوشحال بودم و خودم دليلي براي اجازه ندادن او نمي ديدم.
قرار بود روز بيست و پنجم دسامبر، يعني روز تولد حضرت عيسي(ع)، از هامبورگ حركت كنيم و به مدت ده روز آنجا باشيم. اگر دايي اجازه مي داد، اين اولين سفري بود كه مي خواستم با دوستانم بروم و خدا مي داند چقدر دوست داشتم در اين اردو شركت كنم. قرار بود تا دور روز بعد، تعداد كساني كه قصد داشتند به اين مسافرت بيايند و اكثريت آنها را بچه هاي سال چهارمي تشكيل مي دادند مشخص شود.
آن شب با دايي و جوليا در اين مورد صحبت كردم و توضحيات مختصري، مثل زمان رفت و برگشت و اين كه فقط سال چهارمي ها هستند، دادم. دايي پرسيد:
-خرج سفرتون با كيه؟
-خود دانشگاه به عهده گرفته، فقط اونقدر كه بخواهيم اضافه بر پول ناهار و شام و صبحانه و هتل خرج كنيم، يا سوغاتي بخرين بايد پول ببريم.
-زميني مي ريد يا هوايي؟
-با هواپيما، چون تعداد بچه ها حتماً خيلي زياد مي شه.
-خود مسئولين هم همراهتون هستن؟
-بله، احتمالاً چند تا از استادها و معاون دانشگاه، همرموان مي يان.
-خودت چي؟ دوست داري بري؟
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)