واقعیت زاهد پیری به بارگاه قدرتمند ترین پادشاه دعوت شد. پادشاه گفت به مرد مقدسی که با اندک چیزی راضی می شود غبطه می خورم.
زاهد پاسخ داد:اعلی حضرتا، من به شما غبطه می برم که زودتر از من راضی می شوید.
پادشاه با آزردگی گفت:منظورت چیست؟تمام این سرزمین از آن من است.
زاهد گفت:دقیقا..من آهنگ کرات را دارم،رودها و کوهسارهای سراسر جهان را دارم،ماه و خورشید را دارم، چون در روان خود خدا را دارم. اما اعلی حضرتا شما فقط همین قلمرو را دارید.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)