تاثير رفتار محبت آميز
يك روز مردتندخويي از قبايل صحرانشين كه تحت تاثير تبليغات شياطين قريش عصبيت جاهليتش به هيجان آمده و آتش حميتش شعله ور شده بود، قصد كرد پيامبراكرم(ص) را به قتل برساند. درحالي كه حضرت را هنوز نديده بود، درپي اين انديشه، شمشير خود را صيقل داد و خروشان و غضبناك با پيامبر (ص) به سختي سخن گفت؛ ولي در ميان طوفان خشمي كه مرد را فراگرفته بود، رسول گرامي، طيفي پرجاذبه از نگاه همراه موجي از لبخند به سوي او فرستاد و صيد وحشي و رميده دلش را چنان رام ساخت كه پس از چند لحظه، مردتند پرخاشگر به دوستي مبدل شد كه نزديك بود تا از فرط وجد و شدت حيا ذوب گردد. از اين رو مانند پروانه اي كه بي پروا خود را به شمع مي سپارد، به دست و پاي پيامبر(ص) افتاد و سرو پايش را بوسه باران كرد و سيل اشك در برابرش روان ساخت وچون از آن حال شيدايي و بي خودي باز آمد و گفت: اي محمد! به خدا قسم من درحالتي به سوي تو آمدم كه هيچ كس را در روي زمين به اندازه تو دشمن نمي دانستم و اكنون درحالتي از نزد تو مي روم كه هيچ كس را در روي زمين برابر با تو دوست نمي دارم. (1)
محمد (ص) درآن چند لحظه، با دل و جان آن مرد چه كرد؟ محمد (ص) آن مرد را با تمام قلب و عاطفه اش دوست داشت، از اين رو آن مرد تحت تاثير جاذبه نيرومند محبت او از پاي درآمد و شدت و قساوتش يكباره فرو نشست.
1- پيامبر رحمت، ص 129
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)