درس نهم
اِستَعاضَ (يستَعيضُ، اِستِعاضة) : عوض خواست، جايگزين
كردأصارَ (يُصيرُ، إصارةً) : گردانيد، قرارداد
أوقَدَ (يُوقِدُ، إيقاداً) : برافروخت
بَطِرَ (يبطَرُ، بَطَراً) : كفران نعمت كرد، نعمت خدا را در غير راه خدا صرف كرد و گمراه شد.
تَحَلَّي ( يَتَحَلَّي، تَحَلّى) : آراسته شد
تُوقَدُ: برافروخته مي شود
ثِقات: افراد مورد اعتماد «جمع ثِقة»
حِذْر: ترس، پرهيز
حُفّاظ: حاقطان
خَطيب: سخنران
دابّة: جنبنده، چارپا «جمع آن دَوابّ»
داء: بيماري«مترادف مَرَض»
رَعَي (يرعَي، رِعايةً) : نگاه داشت و حفظ كرد
رَوابـى: تپّه ها «جمع رابية»
سافيات: بادها «جمع سافية»
سَقيم: نادرست،[بيمار]
صَقْر: *****
صِلات: بخشش ها «جمع صِلة»
طابَ (يطيب، طِيباً) : خوب و دلپسند شد
عِبْء: بار «جمع آن أعباء»
عَثِىَ ( يعثَى، عُثُواً) : فساد برانگيخت
عُلوّ: بزرگي و بلندي مقام
كَأيِّن: چه بسيار « مترادف كَمْ»
لاُ شكْرَ علي الواجِب: خواهش مي كنم وظيفه ام بود.
مَطيّة: مركوب « حيواني كه بر آن سوار شوند براي مذكّر و مؤنّث مشترك است. جمع آن مَطايا»
مَقيل: خوابگاه نيمروزي، خواب نيمروزي
مَمات: مرگ «متضادّ حياة»
نَدَي: بخشش، [شبنم] جمع آن أنداء
نَفَرَ (ينفِر، نُفوراً) : كوچ كرد، متنفّر شد
نيران: آتش ها «جمع نار»
وُفود: هيأت هاي نمايندگي «جمع وَفْد»
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)