درس دوم
أبرار: نيكان «جمع بَرّ»أبـىّ، أبيّة: ناپسند شمرنده، دوري از پستي ها و زشتي ها بامناعت
أحمَرْ: تند و زبان سوزتر، تند و زبان سوزترين
أحوَج: نيازمندتر، نيازمندترين
اِستَقَي (يَستَقى، اِستقاءً) : آب خواست
أسعار: قيمت ها « جمع سِعْر»
أسقَطَ: فرو افكند، پايين آورد
اِشتَكَي (يَشتَكى،اشتكاءً) : شكايت كرد « مترادف شَكا»
أصغَي (يُصغى، إصغاءً) : گوش فرا داد
أعوَج، مؤنث عَوْجاء: كج ،خميده
اِعوِجاج: كجي ، خميدگي
اِنحَطَّ ( يَنحَطُّ، انحطاطاً) : فرود آمد
أيقَنَ (يُوقِنُ، إيقاناً) : يقين كرد
بارئ: آفريننده
بَغَضَ (يبغُضُ، بُغْضاً) : ناپسند داشت و بدش آمد
تَضاءَلَ: كوچك شد، ناقص شد، رو به زوال نهاد
تَضليل: گمراه كردن
تَخفيض: كاهش نرخ كالا، تخفيف
جَبان: ترسو
جَنَبَ (يجنُبُ، جَنْباً) : دور كردن و كنار زد
حَذارِ: زنهار
حُروب: جنگ ها «جمع حَرْب»
دَنـى: پست و فرومايه
دَنايا: كردارها و رفتارهاي پست «جمع دنيئة»
رِجالُ إطفاءالحريق: مأموران آتش نشاني
رَهْبة: ترس
زاحِرْ: پُر
زاد: توشه
سَواد: سياهي
سِواهُ « سِوَي + هُ»: غير او ، جز او
شأأو« الشأو البعيد»: پايان «فاصله زياد، بُرد زياد»
صانِع: صنعتگر، سازنده
صَغَّرَ: كوچك كرد
طَمَعَ (يطمَحُ، طُموحاً) : چشم دوخت
عِدَي: دشمنان «جمع عَدوّ»
غُدْران: آبگيرها «جمع غدير»
قاسية«القاسية قلوبُهُم»: سخت «سنگدلان»
قَصير: كوتاه « ضدّ طويل»
كَدَحَ (يكدَح ،كَدْحاً) : تلاش كرد
مُذ: از آن هنگام، از آن گاه
مُحتَرِف: داراي حرفه، پيشرو
مُخَفَّضَة: تخفيف داده شده
مَعَ السَّلامة: به سلامت
مُهَنِّئ: تبريك گوينده
نَشأة: جوان شدن و به بلوغ رسيدن
هاتِ: به من بده « مترادف أعطِنـى» صرف آن چنين است: هاتِ، هاتيا، هاتوا، هاتى،هاتيا، هاتينَ
وَيحَك: افسوس بر تو، واي بر تو
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)