در گذرگاه خیمه شب بازی دیگر
با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد
عشق ها میمیرند
رنگها رنگ دگر میگیرند
و فقط خاطره هاستكه چه تلخ و شیرین دست نخورده
به جای می مانند
در گذرگاه خیمه شب بازی دیگر
با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد
عشق ها میمیرند
رنگها رنگ دگر میگیرند
و فقط خاطره هاستكه چه تلخ و شیرین دست نخورده
به جای می مانند
خــنديدن، خوب است ..
قـــــهـقــهـه، عالي است ..
گريـــ ـســ ـتـ ـن، آدم را آرامــــــ ــ مي کند
اما…
لعــنتــــ ـــ بر بــــــــ ــغــضـــــــ ــ!
گفتمش دل ميخري پرسيد چند ؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند
خنده كردو دل زدستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل زدستش روي خاك افتاده بود
جاي پايش روي دل جا مانده بود
گم می شدم... دلت ضربان مرا شناخت
مخفی ترین هجای زبان مرا شناخت
از پشت پرده های صبور سکوت و عشق
آرامٍ چشم تو هیجان مرا شناخت
تو می روی و من نگات می کنم
یکدفعه بی دلیل صدات می کنم
چه بی خیال تو از من دور می شوی
انگار نگفتم جان فدات می کنم . . .
چشمانم را می.بندم
به رؤياهايم پناه می.برم
خواب می.بينم:
چندين سال زودتر به .دنيا آمده.ام
در محلّه.ی. كودكي.هايت
جايی. نزديك خانه.ی.تان
ـ شايد در همسايگی. شما ـ
خانه داريم...
ماه من غصه چرا؟
آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را که، دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست
ماه من غصه چرا؟
تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند
ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست هنوز
او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد
او همانیست که هر لحظه دلش می خواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشد
ماه من...
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی، بودن اندوه است
این همه غصه و غم، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه، میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست
خدا هست
خدا هست هنوز
دوستت دارم برای تو
فقط یه حرف ساده بود
غاقل از اینکه قلب من
منتظر اشاره بود
هـر بـآر کـه تـو رآ یـآد مـی کنـم
گـم مـی شـود تـکـه اے از مـن در مـن!
همـیـن روز هـآستـ کـه تمـآم شـوم...!
بی تو زردم
زود می گندم
با تو باشم اما
فارغ از هر دردم
تا تو باشی دیگر
هیچ غمی پیشم نیست
وقتی رفتی دیدم
با غمت می جنگم
گفته بودم شاید
رفته ای باز آیی
من هنوزم تنهام
به تقدیر می خندم
از منت دل کندن
را نپذیرفتم
به امیدت هنوز
راه غم می بندم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)