دل از ما بردو روی از ما نهان کرد
وای خدا را باکه این بازی توان کرد
کجا گویم که با این درد جانسوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد.....
دل از ما بردو روی از ما نهان کرد
وای خدا را باکه این بازی توان کرد
کجا گویم که با این درد جانسوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد.....
تو کجایی سهراب ؟
آب را گل کردند
چشم ها را بستند و چه با دل کردند ...
وای سهراب کجایی آخر ؟ ...
زخم ها بر دل عاشق کردند
............ خون به چشمان شقایق کردند ...
تو کجایی سهراب ؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند ،
همه جا سایه ی دیوار زدند ...
ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است! ....
دل خوش سیری چند ؟
صبـــــــــــــــــر کن سهـــــــــــــــراب...!
قایقت جـــــــــــــــا دارد ؟؟
در دلم آرزوي آمدنت مي مي ميرد
رفته اي اينك، اما آيا باز برمي گردي؟
چه تمناي محالي دارم
خنده ام مي گيرد ...
آشوب همان حس غریبیست که دارم
وقتی که به لبهای تو لبخند نباشد
در تک تک رگهای تنم عشق تو جاریست
در تک تک رگهای تو هر چند نباشد
خودم را به شادیِ تو فروختمو...حواسم نبود کهحواست به بهایِ من نیست
حالخیالت را می فروشم تاخودم را پس بگیرم
تنهاترین تنهای تو . زخم زبونا خورده بود
خدانگهداری نکرد . چون قبل رفتن مرده بود
مسافر دلتنگیا . از بعد تو بیچاره شد
بعد از وداع آخرش . رفت و دیگه آواره شد
دستهای من تو را می خوانند
و تو عاشق و تنها در آن دور دست
در جستجوی روح گمشده خویشی
نگاهم در آن لحظه به یاد ماندنی
به نگاهت پیوند خورد
و دل کوچک من
جز شکوه در نگاه پر عظمت تو چیزی ندید
هنوز نمی دانم راز رسیدن به تو در چیست
حس می کنم
فاصله قدرتمند ترین نیروی جاذبه بین من و توست
و انگار پرواز هیچ قاصدکی
مرا به یاد تو نخواهد آورد
حس می کنم هر روز به دیروز نزدیکتر می شوم
نگاه پر از مهربانیت
کلام پر مهرو عاطفه ات
واژه های آشنا و ناآشنایت
به من فهماند که عشق هنوز اعتبار دل دادن دارد
و من دیوانه همچون گذشته
غرق در احساسات پاک کودکانه ام
و تا ابد عاشق تو خواهم ماند
تا اعتبار دل را بر فراز آن بنشانم
ای همه دنیای من
آرزو دارم زیر سقفی از مهربانی
برای هم باشیم
همچون آینه
صداقت را نثار همدیگر کنیم...
گفتمش دل ميخري پرسيد چند ؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند
خنده كردو دل زدستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل زدستش روي خاك افتاده بود
جاي پايش روي دل جا مانده بود
یه پروانه را با دستات می گیری.
بدش می خوای ببینی زنده هست؟
انگشتاتو باز کنی ....
فرار میکنه.
محکم بگیری....می میره.
دوست داشتن هم یه چیزی مثل پروانه هست
دوستت دارم به چشمانی كه رنگش رنگ شبهاست
به آن نازی كه در چشم تو پیداست
به لبخندی كه چون لبخند گلهاست
به رخسارت كه چون مهتاب زیباست
به گلهای بهار و عشق و هستی
به قرآنی كه او را می پرستی
قسم ای نازنین تا زنده هستم
تو را من دوست دارم....میپرستم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)