آرزومیکنم زندگی مال تو...مرگ مال من.
راحتی مال تو گرفتاری مال من
شادی مال توغم مال من
همه مال تو تومال من
آرزومیکنم زندگی مال تو...مرگ مال من.
راحتی مال تو گرفتاری مال من
شادی مال توغم مال من
همه مال تو تومال من
خدایا سرای محبت کجاست
من اواره ام شهر الفت کجاست
کسانی که از عشق دم میزنن
چرا بین ما رو به هم میزنن
من به تنهایی او می نگرم
به صدای دل او گوش کنید
آن صدای عشق است
آن همان احساس است
گل احساس به قلبش روئید
تو چرا منتظری
تنگ آب آشتی
آن کنار دل توست
قطره ای عاطفه از تنگ چکید
آه،ای کاش
بوی احساس در این خانه ی دل می پیچید...
روزها
با غريبه ای که در من می خواند
الفتی ندارم
می خواهم
به جای شعر
نام تو را بنويسم
تا دلم
بنشيند
و نگاهت کند
کاش می شد
زير بارانی که در دلم می بارد
قدم می زدی
تا من می نشستم
و غزل چشمهايت را
دوره می کردم
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غرق مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن
شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق
تقصیر چشمای تو بود ، وگرنه ما کجا و عشق ؟
سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت
بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت
تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس
تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس
عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم
وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم
یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم
همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم
قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
این هم از یک عمر مستی کردنم
سالها شبنم پرستی کردنم
ای دلم زهرجدایی رابخور
چوب عمری باوفایی را بخور
ای دلم دیدی که ماتت کردورفت
خنده ای برخاطراتت کردورفت
من که گفتم این بهارافسردنیست
من که گفتم این پرستورفتنیست
اه...عجب کاری به دستم داد دل
هم شکست وهم شکستم داد دل...
گذشتهها را دور نمیریزم
جایشان در صندوقی است
که درش قفل میشود
و چند روزیاست
منتظر گم شدن کلیدش هستم....
دير گاهيست كه تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام دگر آيينه ز من بي خبر است كه اسير شب يلدا شده ام من كه بي تاب شقايق بودم همدم سردي يخ ها شده ام كاش چشمان مرا خاك كنيد تا نبينم كه چه تنها شده ام...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)