به جای کلنل فرانت که محمد شاه را از تبریز به تهران اورد اینک روس ها بودند و قزاق ها . به جای قائم مقام یا امیر کبیر که محمد شاه و ناصر الدین شاه را به سلطنت رساندند عبدالمجید میرزا عین الدوله می امد . اندازه همه چیز کوچک شده بود حتی شخص شاه .
وقتی ملکه جهان در تبریز به حضور مظفر الدین شاه رسید از جانب پدر خود پیامی داشت که به ان بهانه رفت ولی در حقیقت می خواست او را از راز صندوقچه با خبر کند که کرد . مظفر الدین شاه ابتدا از دیدن صندوقچه ای چوبی و قفل دار زیر بغل عروس خود یکه خورد و ترسید . برای گشودن ان استخاره کرد .اما وقتی ملکه جهان سند پوست اهو را به دست او داد و متن وصیت نامه جده شان را خواند شاه نازکدل به گریه افتاد . و خطاب به محمد علی میرزا – تنها کسی که در مجلس بود – با بغض گفت :
می بینی این سلطنت با چه خون دل به دست امده مواظب باش پسر !
و محمد علی میرزا تنها مواظبتی که می دانست گوش سپردن به راهنمایی های معلم روسی خود بود . روس ها با تضمین سلطنت در خانواده عباس میرزا این وظیفه را به تنهایی بر عهده دارند .
مظفر الدین شاه نه تنها حاضر نشد به خواست ملکه جهان قطره ای از خون خود را بر پشت پوست اهو بنشاند بلکه وقتی عروسش خواست انگشت خود را ببرد روی خود را برگداند تاب دیدن خون را نداشت .
باری ملکه جهان توانست بر تردید شاه جدید فائق اید و او را راهی کند . نخستین ماموریت را به خوبی به انجام رساند . مظفر الدین شاه دستور حرکت داد . دو روز بعد قافله ترک ها که اماده دست انداختن روی خزانه ای بودند که می پنداشتند از سر کول ان جواهرات نادر شاه بالا می رود به راه افتاد .
بعد از به تخت نشستن مظفر الدین شاه ملکه جهان هم در کار اداره اذربایجان با شوهر خود شریک شده بود و هم حوادث تهران را زیر نظر داشت . با هر بار حرکت مظفر الدین شاه به طرف فرنگ ان ها به تهران می امدند . محمد علی میرزا ولیعهد مسئول مملکت می شد و در غیاب پدر نایب السلطنه . ملکه جهان در شهری که 108 زن صیغه و عقدی ناصر الدین شاه و 27 فرزندش و ده ها همسر و فرزند سلطان جدید قصر ها و خانه های بزرگ را پر کرده بودند عملا مهد علیا شده بود . با اوردن اولین پسر در این مقام تثبیت شد . مهم ترین خصوصیتی که ملکه جهان از امینه داشت استعداد در تجارت و ساختن پول و صرف ان بود . بر خلاف شوهر و خانواده قاجار دستس گشاده داشت هنوز تکان نخورده ده ها ده را در اذربایجان به دست اورده بود و برای هر کدام مباشرانی گماشته در عین حال از دارایی های پدر نیز بدان اندازه به او رسیده بود که بتواند مطمئن باشد که نیازی به فروش انچه امینه برای دارنده صندوقچه گذاشته بود ندارد .
صندوقچه امینه برای نخستین بار در تبریز و در قصر شاهی جا گرفت و از پایتخت دور شد پایتختی که بعد از سومین سفر شاه به فرنگستان دیگر ارام نبود . ملکه جهان بر خلاف شوهرش که مدام ناسزا می گفت و معتقد بود باید مشروطه خواهان را به توپ ببندند با اطمینان خاطر با منتفذین تبریز گفتگو می کرد . انچه در انتظارش بودند زود تر از موقع اتفاق افتاد . معالجات فرنگ هم نتوانست شاه بیمار و ضعیف را معالجه گند . با وخیم شدن حال شاه ان دو راهی تهران شدند .
مظفر الدین شاه علیرغم میل محمد علی میرزا فرمان مشروطیت را امضا کرد و به فاصله کوتاهی در گذشت . مشروطه خواهان از محمد علی میرزا که شاه شده بود به قید قسم قران حکم تایید گرفتند سپس به شاهی او رضا دادند . سخت ترین روز ها اغاز شده بود . ملکه جهان سر انجام در روزی که به شدت نگران جان سه پسر و یک دختر خود بود شوهر را از زیر قران گذراند و راهی باغشاه کرد . در لحظه اخر محمد علی شاه که یک ساعت هم ارام سلطنت نکرده بود روی کاغذ مهد طلایی قصر سلطنتی خطاب به کامران میرزا پدر ملکه جهان نوشت : (( می روم سلطنتی را که پدرانمان با شمشیر به دست اوردند از کف رجاله ها به در اورم یا جان می بازم و یا موفق می شوم برایم دعا کنید ...))
محمد علی شاه درصدد اثبات ان بود که پیش بینی امینه درست نیست و پادشاهی که از مادر قاجار نباشد هم می تواند با قدرت همه چیز را حفظ کند . به توپ بستن مجلس اعلان جنگ عملی به مردمی بود که با خون دل مشروطه را به دست اورده بودند . سی ماهی که در تاریخ (( استبداد صغیر )) خوانده شده همه روز اضطراب بود و جنگ مقاومت دلاوران اذربایجانی لشکر کشی روس و انگلیس و عثمانی و سر انجام تسلیم شاه .
ملکه جهان با دیدن شوهر که ریش نتراشیده و حمام نکرده به همه کس جز شاه شبیه بود دانست که امدن مجاهدان بختیاری و شمالی کار خود را کرده پس صندوقچه را زیر بغل گذاشت و جعبه جواهرات را به یکی از ندیمه ها داد و سوار بر رولز رویس سلطنتی راهی سفارت امپراطوری روس شدند نخستین شاهی که به سفارتخانه ای پناه برد . در ان جا سفیر روس به استقبالشان امد . ملکه در دل گفت : کار تمام شد !
ایا ان ها میراث امینه را به تمامی باخته بودند ؟
دو هفته بعد در معیت سربازان روسی و انگلیسی او و شاه مستعفی در حالی که مشروطه خواهان دو تن از فرزندانشان را از ان ها جدا کرده سلطان احمد را به سلطنت گمارده بودند راهی مرز شدند . صندوقچه امینه برای نخستین بار از کشور خارج شد .
ملکه جهان که همه چیز را تمام شده می دید از اصراری که برای ولیعهدی پسر بزرگش به کار برده بود پشیمان بود و می خواست محمد حسن میرزا پسر دوم او را به سلطنت بگمارد و احمد او را اجازه دهند که با ان ها از کشور برود ولی هشدار سفیران کار خود را کرد زاری شاه مخلوع و ملکه به جایی نرسید محمد علی شاه فقط توانست به یاد ملکه جهان بیاورد که دیگر زنان قاجار بیش ار این ها از دست داده اند تا این کتاب مفتوح بماند . این جمع ابتدا به انزلی رفت تا با کشتی به باکو برود و از ان جا راهی سرزمین عثمانی شد تا در ادسا اقامت گزیند .
در میان یاد داشت های امینه که فرصت خواندن ان ها در باکو برای ملکه جهان پیش امد امینه از سفر خود به باکو نوشته بود و از اهمیتی که نفت برای اینده جهان دارد . در حالی که این محمد علی شاه 130 سال بعد از نوشته امینه نمی دانست که انچه بر سرش امد از اثر فوران نفت در جنوب ایران است . محمد علی شاه یک سال بعد به یکی از شاهزادگان گفت که اصلا خبری از نفت جنوب ایران نداشته و فرصتی برایش نبوده که در این ده سال گزارش های مطبوعات و خبرگزاری ها را بخواند در نتیجه پی به اهمیت نفت جنوب ایران و خلیج فارس نبرده است .
ان ها در ادسا ماندند و درست زمانی امید به همه چیز در وجودشان از میان رفت که امپراطوری روسیه که ضامن و پشتیبان سلطنت فرزندان عباس میرزا نایب السلطنه بود نیز در هم پاشید . در اکتبر سال 1917 اقامت گاه بعدی ان ها اروپا بود . ملکه قصد داشت دارایی های خود و صندوقچه امینه را به یک بانک اروپایی بسپارد در حالی که بخش عظیمی از جواهرات خود را نیز در جریان جنگ با مشروطه خواهان در اختیار شوهرش گذاشته بود که با گرو گذاشتن ان ها در بانک شاهی بتواند پول لازم برای اعزام نیرو به اذربایجان فراهم اورد .
در زمانی که امینه صندوقچه را نیمه شبی دور از چشم خدمه گشود تا اسناد ان را یکی یکی و دقیق کنترل کند به نوشته ای برخورد که مدت ها فکر او را به خود خواند . اشاره ای به ارمگاه امینه اجر قرمز محراب و گنجی که باید با ان بازی را از نو شروع کرد .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)