صفحه 40 از 47 نخستنخست ... 30363738394041424344 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 391 تا 400 , از مجموع 464

موضوع: شعر نو

  1. #391
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    در مشاعـره با چشمانـت

    همیشه دلـم

    قافیه را می بازد !


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #392
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تا كجا مي برد اين نقش به ديوار مرا ؟
    ـ تا بدانجا كه فرو مي ماند
    چشم از ديدن و
    لب نيز زگفتار مرا


    لاجورد افق صبح نشابور و هري است
    كه در اين كاشي كوچك تراكم شده است
    مي برد جانب فرغانه و فرخار مرا .


    گرد خاكستر حلاج و دعاي ماني ،
    شعله آتش كه كوي و سرود زرتشت ،
    پورياي ولي آن شاعر رزم و خوارزم ،
    مي نمايند در اين آينه رخسار مرا .


    اين چه حزني است كه در همهمه كاشيها ست ؟
    جامه سوگ سياووش به تن پوشيده است
    اين طنيني كه سرايند خموشي ها ،
    از عمق فراموشي ها
    و به گوش آيد از اين گونه به تكرار مرا .


    تا كجا مي برد اين نقش به ديوار مرا ؟
    تا درودي به (( سرقند چوقند ))
    و به رود سخن رودكي آن دم كه سرود :
    (( كس فرستاد به سر اندر ، عيار مرا . ))
    شاخ نيلوفر سرو است گه زادن مهر
    كز دل شط روان شن ها
    مي كند جلوه از اينگونه به ديدار مرا .


    سبزي سرو قد افراشته كاشمر است
    كز نهان سوي قرون
    مي شود در نظر اين لحظه پديدار مرا .


    چشم آن (( آهوي سر گشته كوهي ))‌است
    هنوز
    كه نگه مي كند از آن سوي اعصار مرا .


    بوته گندم روئيد بر آن بام سفال
    باد آورده آن خرمن آتش زده است
    كه به ياد آورد از رفتنه تا تار مرا .


    نقش اسليمي آن طاق نما هاي بلند
    و اجر صيقلي سر در ايوان بزرگ
    مي شود ، بر سر ، چون صاعقه آوار مرا .
    وان كتيبه ،
    كه بر آن نام كس از سلسله اي نيست پيدا
    و
    خبر مي دهد از سلسله كارمرا ...


    عجبا كز گذر كاشي اين مزگت پير هوس
    (( كوي مغان است دگر بار مرا )) ...



    در فضايي كه مكان گم شده از وسعت آن
    مي روم سوي قروني كه زمان برده زياد
    گويي از شهر جبريل در آويخته ام
    يا كه سيمرغ گرفته است به منقار مرا .


    تا كجا برد اين نقش به ديوار مرا ؟
    تا به انجا كه فرو مي ماند
    چشم از ديدن و لب نيز زگفتار مرا
    م.سرشک


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #393
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    زير آوارِ آخرين حرفت

    جا مانده ام


    نمي داني "خداحافظت" چند ريشتر بود.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #394
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تنهــایی من عمیق ترین جای دنیاســت !

    تَـه ندارد . . .

    برادران ِ یوسُـ ـفـ هم ترسیدند از عمق ِ چاه ِ تنهایــی ام . . .

    به دنبال ِ چاهــی دیگر رفتند ! . . .



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #395
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    خانه ام آتش گرفته است
    آتشی جانسوز
    هر طرف می سوزد ای آتش
    پرده ها و فرش ها تارشان با پود
    من به هر سو می دوم گریان
    در لهیب آتش پردود
    وز میان خنده هایم تلخ
    و خروش گریه ام ناشاد
    از درون خسته ی سوزان
    می کنم فریاد
    ای فریاد ای فریاد
    خانه ام آتش گرفته است
    آتشی بی رحم
    همچنان می سوزد این آتش
    نقش هایی را که من بستم به خون دل
    بر سرو چشم در و دیوار



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #396
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    بگذار بمیرم

    ای خوبتر از گل
    ای پاکتر از قطره ی شبنم
    ای دل به تو محتاج
    من جز تو نخواهم ز دو عالم
    دل در تب سنگین خمار است
    ای دوست بهار است
    جز چشم تو هر چشم خمار است
    کیفیت چشمان تو چون جام شراب است
    ای چشم تو سر چشمه ی خورشید
    یک دم نگاهم کن
    صیاد منم ای آنکه به دام تو اسیرم
    بگذار که از پای بیافتم
    مستانه بمیرم
    ای هستیم ز تو ارزنده چه دارم؟
    که به پای تو بریزم؟
    در کوی وفایت چشمانم
    گر ندهد جان
    گر سر ندهم بر سر پیمان
    ای وای به من گر که به محشر
    پرسند چه کردی در راه محبت؟
    آخر چه بگویم ؟از فرط خجالت؟




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #397
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    فرسود پاي خود را چشمم به راه دور

    تا حرف من پذيرد آخر كه : زندگي
    رنگ خيال بر رخ تصوير خواب بود.
    ***
    دل را به رنج هجر سپردم، ولي چه سود،
    پايان شام شكوه ام
    صبح عتاب بود.
    ***
    چشمم نخورد آب از اين عمر پر شكست:
    اين خانه را تمامي روي آب بود.
    ***

    پايم خليده خار بيابان.
    جز با گلوي خشك نكوبيده ام به راه.
    ليكن كسي، ز راه مددكاري،
    دستم اگر گرفت، فريب سراب بود.
    ***
    خوب زمانه رنگ دوامي به خود نديد:
    كندي نهفته داشت شب رنج من به دل،
    اما به كار روز نشاطم شتاب بود.
    ***
    آبادي ام ملول شد از صحبت زوال.
    بانگ سرور در دلم افسرد، كز نخست
    تصوير جغد زيب تن اين خراب بود

    سهراب سپهري


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #398
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    قاصدک هان چه خبر آوردي ؟
    از کجا وز که خبر آوردي ؟
    خوش خبر باشي اما اما
    گرد بام و در من
    بي ثمر مي گردي . . .


    انتظار خبري نيست مرا
    نه ز ياري نه ز ديّار دياري باری
    برو آنجا که بود چشمی و گوشي با کس
    برو آنجا که تو را منتظرند
    قاصدک
    در دل من
    همه کورند و کرند . . .

    دست بردار از اين در وطن خويش غريب
    قاصد تجربه هاي همه تلخ
    با دلم مي گويد
    که دروغي تو، دروغ
    که فريبي تو، فريب !
    قاصدک
    هان ... ولي ... آخر ... اي واي
    راستي آيا رفتي با باد . . .
    با توام آي کجا رفتي ، آي !
    راستي آيا جايي خبري هست هنوز
    مانده خاکستر گرمي جايي
    در اجاقي ــ طمع شعله نمي بندم ــ
    خردک شرري هست هنوز ؟
    قاصدک
    ابرهاي همه عالم شب و روز
    در دلم مي گريند . . . .



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #399
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    من خواب دیده ام که کسی میآید من خواب یک ستاره ی قرمز دیده ام
    و پلک چشمم هی میپرد
    و کفشهایم هی جفت میشوند
    و کور شوم
    اگر دروغ بگویم
    من خواب آن ستاره ی قرمز را
    وقتی که خواب نبودم دیده ام
    کسی میآید
    کسی میآید

    کسی دیگر
    کسی بهتر
    کسی که مثل هیچکس نیست




    فروغ


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #400
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    *تحریف *

    آقا خیال میکنم
    هنوز دلت خون است
    و اگر دوباره بیایی
    حماسه ای دیگر به پا میکنی
    آقا به جای علم علمدارت
    که تا ابد
    بیرق آزادگی برافراشت
    زیر علم های بیست و چند شاخه
    گویی رقابت زیبایی اندام به پاست
    آقا
    بساط سفره های چرب و شیرین روبراست
    و سفره سخاوت اباالفضل العباس
    گاهی محفل زنانه نمایش مد میشود
    آقا اینروزها
    دیگر صورتهایتان را
    مثل ماه نمی کشند
    پناه بر خدا
    محاسنتان را ستاری اصلاح کرده اند
    آقا شنیده ام
    سپاه یزید روز عاشورا
    آنقدر بر ساز و دهل و طبل و سنج کوفتند
    تا هل من ناصرا ینصرنی ات
    به گوش هیچکس نرسد
    که گاهی خیال میکنم
    هنوز هم نمیرسد
    آقا


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 40 از 47 نخستنخست ... 30363738394041424344 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/