صفحه 39 از 47 نخستنخست ... 29353637383940414243 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 381 تا 390 , از مجموع 464

موضوع: شعر نو

  1. #381
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آخر گشوده شد ز هم آن پرده های راز
    آخر مراشناختی ای چشم آشنا
    چون سایه دیگر از چه گریزان شوم ز تو
    من هستم آن عروس خیالات دیر پا
    چشم منست اینکه در او خیره مانده ای
    لیلی که بود ؟ قصه چشم سیاه چیست ؟
    در فکر این مباش که چشمان من چرا
    چون چشمهای وحشی لیلی سیاه نیست
    در چشمهای لیلی اگر شب شکفته بود
    در چشم من شکفته گل آتشین عشق
    لغزیده بر شکوفه لبهای خامشم
    بس قصه ها ز پیچ و خم دلنشین عشق
    در بند نقشهای سرابی و غافلی
    برگرد ، این لبان من این جام بوسه ها
    از دام بوسه راه گریزی اگر که بود
    ما خود نمی شدیم چنین رام بوسه ها !
    آری ، چرا نگویمت ای چشم آشنا
    من هستم آن عروس خیالات دیر پا
    من هستم آن زنی که سبک پا نهاده است
    بر گور سرد و خامش لیلی بی وفا


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #382
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    فوت می کند

    بر شعله های کوچکم

    باد را با ما چکار!؟

    ما که همیشه روی ایوانیم،

    باد را با چراغ خاموش کاری نیست...


    محمد طاهری



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #383
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آن روزها رفتند
    آن روزهای خوب
    آن روزهای سالم سرشار
    آن آسمان های پر از پولک
    آن شاخساران پر از گیلاس
    آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر
    آن بام های بادبادکهای بازیگوش
    آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها
    آن روزها رفتند
    آن روزهایی کز شکاف پلکهای من
    آوازهایم چون حبابی از هوا لبریز می جوشید
    چشمم به روی هر چه می لغزید
    آنرا چو شیر تازه می نوشید
    گویی میان مردمکهایم
    خرگوش نا آرام شادی بود
    هر صبحدم با آفتاب پیر
    به دشتهای نا شناس جستجو می رفت
    شبها به جنگل های تاریکی فرو می رفت
    آن روزها رفتند


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #384
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    چیستم من زاده یک شام لذتباز
    ناشناسی پیش میراند در این راهم
    روزگاری پیکری بر پیکری پیچید
    من به دنیا آمدم بی آنکه خود خواهم
    من به دنیا آمدم تا در جهان تو
    حاصل پیوند سوزان دو تن باشم
    پیش از آن کی آشنا بودیم ما با هم
    من به دنیا آمدم بی آنکه من باشم
    وای از این بازی ‚ از این بازی درد آلود
    از چه ما را این چنین بازیچه می سازی
    رشته تسبیح و در دست تو می چرخیم
    گرم می چرخانی و بیهوده می تازی
    اینجا ستاره ها همه خاموشند
    اینجا فرشته ها همه گریانند
    اینجا شکوفه های گل مریم
    بیقدرتر ز خار بیابانند
    اینجا نشسته بر سر هر راهی
    دیو دروغ و ننگ و ریا کاری
    در آسمان تیره نمی بینم
    نوری ز صبح روشن بیداری


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #385
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گريه آمد تا مرا رسوا کند عاشقی را در دلم پیدا کند
    گريه آمد تاببیند زخم دل تا گشایش از دل شیدا کند
    گريه آمد تا شوم راحت دمی تا که بغض دل مرا احیا کند
    گريه آمد تاز سوز هجر یار ابر چشمان مرا دریا کند
    گريه آمد تا دهد آرام دل تا زبند غم دلم را وا کند
    گريه آمد تا دل دیوانه ام یادی از چشم تر مولا کند
    گريه آمد تا که جشن اشک را در دل غمگين من برپا کند


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #386
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    فرسود پاي خود را چشمم به راه دور

    تا حرف من پذيرد آخر كه : زندگي

    رنگ خيال بر رخ تصوير خواب بود.
    ***
    دل را به رنج هجر سپردم، ولي چه سود،
    پايان شام شكوه ام
    صبح عتاب بود.
    ***
    چشمم نخورد آب از اين عمر پر شكست:
    اين خانه را تمامي روي آب بود.

    ***
    پايم خليده خار بيابان.
    جز با گلوي خشك نكوبيده ام به راه.
    ليكن كسي، ز راه مددكاري،
    دستم اگر گرفت، فريب سراب بود.
    ***
    خوب زمانه رنگ دوامي به خود نديد:
    كندي نهفته داشت شب رنج من به دل،
    اما به كار روز نشاطم شتاب بود.
    ***
    آبادي ام ملول شد از صحبت زوال.
    بانگ سرور در دلم افسرد، كز نخست
    تصوير جغد زيب تن اين خراب بود.

    سهراب سپهري


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #387
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دير گاهي است در اين تنهايي
    رنگ خاموشي در طرح لب است.

    بانگي از دور مرا مي خواند،
    ليك پاهايم در قير شب است.
    ***
    رخنه اي نيست در اين تاريكي:
    در و ديوار بهم پيوسته.
    سايه اي لغزد اگر روي زمين
    نقش وهمي است ز بندي رسته.
    ***
    نفس آدم ها
    سر بسر افسرده است.
    روزگاري است در اين گوشه پژمرده هوا
    هر نشاطي مرده است.
    ***
    دست جادويي شب
    در به روي من و غم مي بندد.
    مي كنم هر چه تلاش،
    او به من مي خندد.
    ***
    نقش هايي كه كشيدم در روز،
    شب ز راه آمد و با دود اندود.
    طرح هايي كه فكندم در شب،
    روز پيدا شد و با پنبه زدود.
    ***
    دير گاهي است كه چون من همه را
    رنگ خاموشي در طرح لب است.
    جنبشي نيست در اين خاموشي:دست ها، پاها در قير شب است


    سهراب سپهري


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #388
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    زلال بانو

    در این وادی بی رویا

    عطر تو حادثه ایست

    که مدام در من تکرار می شود



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #389
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    شب

    سکوت

    شهر در خواب

    سایه ای بر دیوار

    شاعری در پی واژه

    گم شد در خودش



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #390
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    - مرد گناه کار است

    زمین گفت

    و از چرخش ایستاد


    -مرد گناه کار است

    آسمان گفت

    و نبارید


    - مرد گناه کار است

    مرد گفت

    و در تاریکی بی آغاز و پایان وجودش گم شد



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 39 از 47 نخستنخست ... 29353637383940414243 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/