صفحه 38 از 47 نخستنخست ... 28343536373839404142 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 371 تا 380 , از مجموع 464

موضوع: شعر نو

  1. #371
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    حرف ها دارم

    با تو اي مرغي كه مي خواني نهان از چشم

    و زمان را با صدايت مي گشايي !
    ***
    چه ترا دردي است
    كز نهان خلوت خود مي زني آوا
    و نشاط زندگي را از كف من مي ربايي ؟
    در كجا هستي نهان اي مرغ !
    زير تور سبزه هاي تر
    يا درون شاخه هاي شوق ؟

    مي پري از روي چشم سبز يك مرداب
    يا كه مي شويي كنار چشمه ادراك بال و پر؟
    هر كجا هستي، بگو با من .
    روي جاده نقش پايي نيست از دشمن .
    آفتابي شو !

    رعد ديگر پا نمي كوبد به بام ابر.
    مار برق از لانه اش بيرون نمي آيد .
    و نمي غلتد دگر زنجير طوفان بر تن صحرا


    سهراب سپهري


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #372
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    به نام تو امروز آواز دادم سحر را
    به نام تو خواندم
    درخت و پل و باد و
    نیلوفر صبحدم را
    تو را باغ نامیدم و صبح در کوچه بالید
    تو را در نفس های خود
    آشیان دادم ای آذرخش مقدس
    میان دل خویش و دریا
    برای تو جایی دگر بایدم ساخت
    در ایجاز باران و جایی
    که نشنفته باشد
    صدای قدم ها و هیهای غم را



    م.سرشک



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #373
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گفتم: بهار آمده
    گفتی: اما درخت ها را
    اندیشه ی بلند شکفتن نیست
    گویا درخت ها
    باور نمی کنند که این ابر این نسیم
    پیغام آن حقیقت سبز است
    آری بهار جامه ی سبزی نیست
    تا هر کسی
    هر لحظه ای که خواست
    به دوشش بیفکند



    م.سرشک



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #374
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    جام دریا از شراب بوسه ی خورشید لبریز است،
    جنگل شب تا سحر تن شسته در باران،
    خیال انگیز!
    ما، به قدر جام چشمان خود، از افسون این خمخانه
    سرمستیم
    در من این احساس:
    مهر می ورزیم،
    پس هستیم



    فریدون مشیری


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #375
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گیوه ها را کندم ، و نشستم ، پاها در آب :
    من چه سبزم امروز
    و چه اندازه تنم هوشیار است!
    نکند اندوهی ، سر رسد از پس کوه .
    چه کسی پشت درختان است!
    هیچ ، می چرد گاوی در کرد.
    سایه هایی بی لک ،
    گوشه ای روشن و پاک
    کودکان احساس ! جای بازی اینجاست.
    زندگی خالی نیست :
    مهربانی هست، سیب هست ، ایمان هست.
    آری
    تا شقایق هست ، زندگی باید کرد .


    سهراب



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #376
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    سكوت،
    سرشار از سخنان ناگفته است؛
    از حركات ناكرده،
    اعتراف به عشق
    های نهان
    و شگفتی
    های بر زبان نیامده.

    در این سكوت،
    حقیقت ما نهفته است.
    حقیقت تو
    و من.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #377
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    من در آیینه رخ خود دیدم
    و به تو حق دادم
    آه می بینم ، می بینم
    تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
    من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم
    چه امید عبثی
    من چه دارم که تو را در خور ؟
    هیچ
    من چه دارم که سزاوار تو ؟
    هیچ
    تو همه هستی من ، هستی من
    تو همه زندگی من هستی
    تو چه داری ؟
    همه چیز


    "حمید مصدق"


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #378
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    کسی ما را نمی جوید.

    کسی ما را نمی پرسد.کسی تنهایی ما را نمی گرید.

    دلم در حسرت یک دست

    دلم در حسرت یک دوست

    دلم در حسرت یک بی ریای مهربان مانده ست.

    کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی؟

    کدامین آشنا آیا

    به جشن چلچراغ عشق دعوت می کند ما را؟

    و اما با توام!

    ای آنکه بی من

    مثل من

    تنهای تنهایی .

    تو که حتی شبی را هم

    به خواب من نمی آیی.

    تو حتی روزهای تلخ نامردی

    نگاهت را

    التیام دستهایت را دریغ از ما نمی کردی.

    من امشب از تمام خاطراتم

    با تو خواهم گفت.

    من امشب

    با تمام كودكي هايم

    برایت اشک خواهم ریخت.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #379
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    مرگ من روزی فرا خواهد رسید

    در بهاری روشن از امواج نور
    در زمستانی غبار آلود و دور
    یا خزانی خالی از فریاد و شور
    بعد ها نام مرا باران و باد

    نرم میشویند بر رخسار سنگ
    گور من گمنام میماند براه
    فارغ از افسانه های نام وننگ


    فروغ


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #380
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    در کلاس روزگار
    درسهای گونه گونه هست
    درس دست یافتن به آب و نان
    درس زیستن کنار این و آن
    درس مهر
    درس قهر
    درس آشنا شدن
    درس با سرشک غم ز هم جدا شدن
    در کنار این معلمان و درسها
    در کنار نمره های صفر و نمره های بیست ها
    یک معلم بزرگ نیز
    در تمام لحظه ها ، تمام عمر
    در کلاس هست و در کلاس نیست
    نام اوست : مرگ
    و آنچه را که درس می دهد
    زندگی است


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 38 از 47 نخستنخست ... 28343536373839404142 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/