صفحه 35 از 47 نخستنخست ... 2531323334353637383945 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 341 تا 350 , از مجموع 464

موضوع: شعر نو

  1. #341
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تنهـــــــایی های من

    دو نفـــــــره استـــــــــ

    یـــــــــا با
    تــــــــو

    یـــــــا با
    خیـــــال ِ تــــــــــو


    "علی چاروســائی"



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #342
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    با هر چه عشق ,

    نامِ تو را می توان نوشت.

    با هر چه رود ,

    راهِ تو را می توان سرود.

    بیم از حصار نیست ,

    که هر قفلِ کهنه را

    با دست هایِ روشنِ تو

    می توان گشود.


    **محمد رضا عبدالملکیان**


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #343
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    می آیی، نشئه میشوم..

    میروی،خـُمار..

    مرابه تخته چشمهات ببند

    تَرک ْبده!



    رضا کاظمی



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #344
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    روی گرفته گرچه ازآثار خستگی ست
    مهتاب پشت ابر نشان خجستگی ست

    چشمت به صلح می کشدم ابرویت به جنگ
    وقتی که بین لشکریانت دو دستگی ست

    می سوزد و به عاشق خود رو نمی دهد
    راز عروج شمع همین دل نبستگی ست

    مانند کوه های دو زانوی منتظر
    گاهی سعادت دو جهان در نشستگی ست

    حتی به پاسخ سه سلامت نمی رسم
    با اینکه در نماز مسافر شکستگی ست

    تالحظه ی ظهور تو شب ها برای ما
    مهتاب پشت ابر نشان خجستگی ست‌

    مهدی رحیمی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #345
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    مرا
    تو
    بی سببی
    نيستی.
    به راستی
    صلت كدام قصيده ای
    ای غزل؟
    ستاره باران جواب كدام سلامی
    به آفتاب
    از دريچه تاريك؟
    كلام از نگاه تو شكل می بندد.
    خوشا نظر بازيا كه تو آغاز می كنی!

    پس پشت مردمكان
    فرياد كدام زندانی است
    كه آزادی را
    بر لبان بر آماسيده
    گل سرخی پرتاب می كند؟
    ورنه
    اين ستاره بازی
    حاشا
    چيزی بدهكار آفتاب نيست.

    نگاه از صدای تو ايمن می شود.
    چه مؤمنانه نام مرا آواز می كنی!

    و دلت
    كبوتر آشتی ست،
    در خون تپيده
    به بام تلخ.

    با اين همه
    چه بالا
    چه بلند
    پرواز می كنی!

    احمد شاملو


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #346
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    «دمپایی های راحتی»



    قلب کفشم در پاشنه اش لرزید




    بس که خالی های سنگ فرشِ خیابان خیالت او را شوک داد!




    وسایه ات درپیاده روی توهم


    درگیر بود با


    گودالی از باران تردید دیروز!

    صدایم کردی در حالیکه گُل پوچ دستهایت گِلی بود

    و گفتی :

    دمپایی های راحتی همین نزدیکیست!

    کفش هایت را رها کن!

    سیبِ حرفهایت را خوردم!




    و دیدم سواربراتوبوس پاهایت ، کفشهایم را که


    شتابان از مزرعۀ قلبم می گذرند


    .

    .

    .

    رفت در کُما قلبم


    بدون حتی همان دمپایی های راحتی!!!






    فاطمه سادات (همطاف)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #347
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    قاصدک هان چه خبر آوردی ؟
    از کجا وز که خبر آوردی ؟
    خوش خبر باشی اما اما
    گرد بام و بر من
    بی ثمر می گردی . . .

    انتظار خبری نیست مرا
    نه ز یاری نه ز دیار دیاری
    برو آنجا که بود چشم و گوشی با کس
    برو آنجا که تو را منتظرند


    قاصدک
    در دلم من
    همه کورند و کرند . . .

    دست بر دار از این در وطن خویش غریب
    قاصد تجربه های همه تلخ
    با دلم می گوید
    که دروغی تو، دروغ
    که فریبی تو، فریب !

    قاصدک
    هان ... ولی ... آخر ... ای وای
    راستی آیا رفتی با باد . . .
    با توام آی کجا رفتی ، آی !

    راستی آیا جایی خبری هست هنوز
    مانده خاکستر گرمی جایی
    در اجاقی ــ طمع شعله نمی بندم ــ
    خردک شرری هست هنوز ؟

    قاصدک
    ابرهای همه عالم شب و روز
    در دلم می گریند . . . .

    ماث



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #348
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    نه به ابر

    نه به باد

    نه به این آبی آرام بلند

    من به این جمله نمی اندیشم

    به تو می اندیشم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #349
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    در شبان غم تنهايي خويش

    عابد چشم سخنگوی توام

    من در این تاریکی *

    من در این تیره شب جانفرسا

    زائر ظلمت گیسوی توام

    گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من

    گیسوان تو شب بی پایان

    جنگل عطرآلود

    شکن گیسوی تو

    موج دریای خیال

    کاش با زورق اندیشه شبی

    از شط گیسوی مواج تو من

    بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم

    کاش بر این شط مواج سیاه

    همه ی عمر سفر می کردم

    من هنوز از اثر عطر نفسهای تو

    سرشار سرور

    گیسوان تو در اندیشه ی من

    گرم رقصی موزون

    کاشکی پنجه ی من

    در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست

    چشم من چشمه ی زاینده ی اشک

    گونه ام بستر رود

    کاشکی همچو حبابی بر آب

    در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود000


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #350
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    بوي موهات زير بارون

    بوی گندم زار نمناک

    بوی سبزه زار خیس

    بوی خیس تنه خاک

    جاده های مهربونی

    رگای آبی دستات

    غم بارون غروب

    ته چشمات تو صدات

    قلب تو شهر گل یاس

    دست تو بازار خوبی

    اشک تو باران روی

    مرمر دیوار خوبی

    یاد بارون و تن تو

    یاد بارون و تن خاک

    بوی گل تو شوره زار

    بوی خیس تنه خاک *****


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 35 از 47 نخستنخست ... 2531323334353637383945 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/