صفحه 33 از 47 نخستنخست ... 2329303132333435363743 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 321 تا 330 , از مجموع 464

موضوع: شعر نو

  1. #321
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    روز از آن خودت رویای شب را پس بده
    راحت من را بگیر وتاب وتب را پس بده
    چیده ام در سینی لب خوشه ی لبخند را
    دانه ای بردار و سینی رطب را پس بده
    لب گرفتی از من وگفتی سحر پس می دهم
    صبح شد بدقول! قدری از طلب را پس بده
    هرچه را کردم تصور در خیال هرشبم
    مثل آن چاهی که کندم زیر لب را پس بده
    گوشه ی پیراهنت در شرط تملیک من است
    در بیار از تن به بیمارت مطب را پس بده
    مهدی رحیمی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #322
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    عشق وگدايي

    زدوديده خون فشانم زغمت شب جدائي
    چكنم كه هست اينها گل خير آشنائي
    همه شب نهاده ام سرچوسگان برآستانت
    كه رقيب درنيايد به بهانه گدايي
    بكدام مذهب است اين بكدام ملت است اين
    كه كشند عاشقي را كه تو عاشقم چرائي
    سربرگ گل ندارم زچه رو روم به گلشن
    كه شنيده ام زگلها همه بوي بيوفائي
    (فخرالدين عراقي)



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #323
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    از زندگی از این همه تکرار خسته ام
    از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

    دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه

    امشب دگر، ز هر کِه و هر کار خسته ام

    دلخسته سوی خانه، تن ِ خسته می کشم

    دیگر از این حصار ِ دل آزار خسته ام

    از او که گفت یار تو هستم، ولی نبود!

    از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام

    تنها و دل گرفته بی زار و بی امید

    از حال من مپرس که بسیار خسته ام



    محمدعلی بهمنی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #324
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تو حضور ِ سنگی ِ خاطره ها
    دیگه به حضور ِ تو نیازی نیست
    وقتی که شبانه پرپر می زنه
    دیگه به عبور ِ تو نیازی نیست

    بغضمو گره زدم به آسمون

    وقتی که گریه سراغم نمیاد
    می خوام آسمون به جام گریه کنه
    وقتی که تمام ِ من رفته به باد

    دلِ من از دس تو خیلی پُره

    من می خوام با این ترانه بگذرم
    از تو که عشق منو نفهمیدی
    از تو که تبر زدی به باورم

    قلبِ تو مثل یه کوهِ پر غرور

    راز ِ قلبِ عاشقو نمی دونست
    شک ندارم تو عبور سایه ها
    قصۀ شقایقو نمی دونست




    ترانه سرا: بهاره محبی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #325
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
    چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
    کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟
    که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب

    محمد علی‌ بهمنی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #326
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دلم این دردانه ی بلور
    بهانه می گیرد
    بهانه ی عشق نیست
    بهانه ی سوک نیست

    بهانه ی تنهایی ست

    دستهای دریایی زنی ست
    که از ساحل سالهای سلولی
    باز گشته است
    و جانش را فلس های تردید
    سخت بهم فشرده

    مهناز بدیهیان


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #327
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    همین است ابتدای سبز اوقاتی که می گویند
    و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که می گویند
    اشارات زلالی از طلوع زاده ی نرگس
    پیاپی می وزد از سمت میقاتی که می گویند
    زمین در جستجو هرچند بی تابانه می چرخد
    ولی پیداست دیگر آن علاماتی که می گویند
    جهان این بار، دیگر ایستاده با تمام خویش
    کنار خیمه ی سبز ملاقاتی که می گویند
    کنار جمعه ی موعود گل های ظهور او
    یکایک می دمد طبق روایاتی که می گویند
    کنون از ابتدای دشت های شرق می آید
    صدای آخرین بند مناجاتی که می گویند
    و خاک این خاک شاعر، آسمانی می شود کم کم
    در استقبال آن عاشق ترین ذاتی که می گویند
    و فردا بی گمان این سمت عالم روی خواهد داد
    سرانجام عجیب اتفاقاتی که می گویند
    زکریا اخلاقی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #328
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    باچتر آبیت به خیابان که آمدی
    حتماً بگو به ابر به باران که آمدی

    نم نم بیا به سمت قراری که درمن است
    از امتداد خیس درختان که آمدی!

    امروز روز خوب من و روز خوب توست
    با خنده روئیت بنمایان که آمدی

    فواره های یخ زده یکباره واشدند
    تا خورد بر مشام زمستان که آمدی

    شب مانده بود و هیبتی از ناگهان تو
    مانند ماه تا لب ایوان که امدی

    زیبایی رها شده در شعر های من!
    شعرم رسیده بود به پایان که آمدی

    ...پیش از شما خلاصه بگویم ـ ادامه ام
    نه احتمال داشت نه امکان که آمدی

    ...گنجشگها ورود تو را جار می زنند
    آه ای بهار گمشده ...ای آنکه آمدی!

    فرهاد صفریان



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #329
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    پیکرتراش پیرم و با تیشه ی خیال
    یک شب تو را ز مرمر شعر آفریده ام
    تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم
    ناز هزار چشم سیه را خریده ام

    بر قامتت که وسوسه ی شستشو در اوست
    پاشیده ام شراب کف آلود ماه را
    تا از گزند چشم بدت ایمنی دهم
    دزدیده ام ز چشم حسودان نگاه را

    تا پیچ و تاب قد تو را دلنشین کنم
    دست از سر نیاز به هر سو گشوده ام
    از هر زنی، تراش تنی وام کرده ام
    از هر قدی کرشمه ی رقصی ربود ه ام

    اما تو چون بُتی که بت ساز ننگرد
    در پیش پای خویش به خاکم فکنده ای
    مست از می غروری و دور از غم منی
    گویی دل از کسی که تو را ساخت کنده ای

    هشدار! زانکه در پس این پرده ی نیاز
    آن بت تراش بلهوس چشم بسته ام
    یک شب که خشم عشق تو دیوانه ام کند
    بینند سایه ها که تو را هم شکسته ام!

    نادر نادرپور


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #330
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دلی آرام به او بدهید
    چشمی خواب آلوده به من
    رنگ پریده و مبهوت تو
    مسئله های حل نشده
    ترم های مشروطی
    فنجان های وارونه اما مهربان بودند
    تلفن زنگ می زند
    میان مه زنگ می زند
    میان مه تو هم مثل فنجان های وارونه ای
    خاک اما مهربان تر است
    گل سرخ صد سال پیش هم همین بو را داشت
    آسمان همین رنگ را
    آب همین طعم را
    چراغ ها را خاموش می کنم
    حشره ی خسته هنوز در هوا می چرخد
    دور می زند
    ادامه می دهد...

    آیدا عمیدی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 33 از 47 نخستنخست ... 2329303132333435363743 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/