روز از آن خودت رویای شب را پس بده
راحت من را بگیر وتاب وتب را پس بده
چیده ام در سینی لب خوشه ی لبخند را
دانه ای بردار و سینی رطب را پس بده
لب گرفتی از من وگفتی سحر پس می دهم
صبح شد بدقول! قدری از طلب را پس بده
هرچه را کردم تصور در خیال هرشبم
مثل آن چاهی که کندم زیر لب را پس بده
گوشه ی پیراهنت در شرط تملیک من است
در بیار از تن به بیمارت مطب را پس بده
مهدی رحیمی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)