رویِ آغوش دشت میریزد، خونِ شالی ترین بهار امشب
باز هم دانه دانه خواهم مُرد، روی دستی پر ازانار امشب
عشق آن اتفاق شیرین بود؛ که خودش را به شیشه ها کوبید
پَرکشید اشتباهِ غمگینش ، از جهانی پُر از حصار امشب
باز هم یک عشیره یِ گریان ، امشب از این قبیله می کوچد
هِی هِی از اتفاق می تازند ، مادیانهای بی سوار امشب
دستِ یک ریلِ کهنه یِ محزون ، میفشارد دوباره دستم را
باز هم تکه تکه یِ من را ، می بَرد با خودش قطار امشب
پشتِ پرچین شب پرستوها ، رویِ گیسوی باد میرقصند
دست و پا میزنم نمیدانند ، مُرده ام روی دستِ دار امشب
توی راهت کمی غزل بردار ، یک کفن رنگِ آسمان بردار
پایِ اندوهِ خاک جاری کن ، کوزه ای ابرِ بیقرار امشب
از تَرَکهای گورِ گمنامم ، عاقبت در دوباره می رویم
عطرِ شب بو دوباره می گیرد ، شالِ شالی ترین بهار امشب
رویا ابراهیم زاده
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)