صفحه 26 از 47 نخستنخست ... 1622232425262728293036 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 251 تا 260 , از مجموع 464

موضوع: شعر نو

  1. #251
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    توی دالانی از سکوت و هراس
    پشت دیوارهای دلتنگی
    می کشم انتظارو میکشدم
    بین یک مشت آدم سنگی

    در اتاقی که فقر می چکد از
    سقف و دیوار سرد و نمناکش
    پدر و منقلی که می سوزد
    مادر و چشم های غمناکش

    پشت در حاجی شکم گنده
    آمده هی نزول می خواهد
    انکاحُ...چه سنت تلخی
    که مرا جای پول می خواهد

    ***

    مثل یک پیچ هرز می لولم
    توی سوراخ آرزوهایم
    می شوم یک پرنسس خوشبخت
    در دل کاخ آرزوهایم

    و تو یک شاهزاده مغرور
    می رسیدی سوار کالسکه
    می شدی محو رقص من در نور
    توی شبهای جشن بالماسکه

    مشت می کوبم از درون به سرم
    هی لگد می زنم به بخت دلم
    می روم از تویی که آویزان
    شده ای روی بند رخت دلم

    گور بابای عشق ، می خندم
    به تو و اشک های غمگینم
    به تو و التماس های دلم
    به تو و خاطرات شیرینم

    عشق یعنی حساب بانکی ِ پـُر
    فقر را با نزول بلعیدن
    عشق یعنی سیبیل حاج آقا
    روی لبهات وقت بوسیدن . . .


    از : زنده یاد ساناز بهشتی



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #252
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تو هستي!

    ترادرگاه ودر بي گاه خواندم

    ترا درراه ودر بي راه خواندم
    نيامد از تو آوازي،مبادا
    كه من اين قصه راگمراه خواندم
    *
    ترا در بندودرپرواز خواندم
    ترا در آخروآغازخواندم
    نيامد از تو آوازي،مبادا
    كه من بيهوده اين را باز خواندم؟
    *
    تو هستي! ديد ه اندت در صحاري
    ميان عطر گلهاي بهاري
    تو هستي ! گر چه درپاسخ به سوزم
    به من نه گفته باشي ،يا كه آري
    *
    من اينجا گم شدم فانوس من باش
    رهي طي كرده ام طاووس من باش
    دراين امواج سخت پرتلاطم
    چراغ راه اقيانوس من باش
    *
    مجالم ده كه بال وپر بگيرم
    مرام عاشقي از سر بگيرم
    زمانم اندك ووقت است جاري
    نمي خواهم رهي ديگر بگيرم
    *
    چه حاصل باغ را آبي نباشد
    شبي باشد ومهتابي نباشد
    پرنده پر زند زين سو به آن سو
    ولي دردشت تالابي نباشد
    *
    چه حاصل ، خيز از آهو بگيري
    پر پرواز از تيهو بگيري
    نشاني بلبلي را بين گلها
    ولي آواز را از او بگيري
    *
    چه بي تو بر فراز كوه باشم
    چه در اعماق يك اندوه باشم
    چه فرقي مي كند وقتي نباشي
    كه تنها،يا كه در انبوه باشم
    *
    من اينجا آتشستم دود با تو
    سكوتم.نغمهء داوود با تو
    من از گلهاي داودي سرودم
    وليكن قصهء نمرود با تو
    *

    بزن باران وباراني ترم كن

    به آن آبي كه ميداني ترم كن
    من از شب تا سپيده راه رفتم
    كم ار رفتم بياباني ترم كن
    *
    بتاب و تابشت را بيشتر كن
    مرا با آسمانت خويش تركن
    اگر ياران تو درويش هستند
    مرا از آن همه درويش تر كن



    عميد رضا مشايخي



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #253
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    بوسه يعني خلسه در اعماق شب


    بوسه يعني مستي از مشروب عشق
    بوسه يعني آتش و گرماي تب


    بوسه يعني لذت از دلدادگي
    لذت از شب، لذت از ديوانگي


    بوسه يعني حس طعم خوب عشق
    طعم شيريني به رنگ سادگي


    بوسه آغازي براي ما شدن
    لحظه ايي با دلبري تنها شدن


    بوسه سر فصل كتاب عاشقي
    بوسه رمز وارد دلها شدن


    بوسه آتش مي زند بر جسم و حان
    بوسه يعني عشق من ، با من بمان


    شرم در دلدادگي بي معني است
    بوسه بر مي دارد اين شرم از ميان

    طعم شيرين عسل از بوسه است
    پاسخ هر بوسه ايي بوسه است


    بهترين هديه پس از يك انتظار
    بشنويد از من فقط يك بوسه است

    بوسه را تكرار مي بايد كرد
    بوسه يعني عشق وآوازوسرود


    بوسه يعني وصل جانها از دو لب

    بوسه يعني پر زدن، يعني صعود



    شادمان بهرام نژاد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #254
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    مي خروشد دريا.
    هيچكس نيست به ساحل دريا.
    لكه اي نيست به دريا تاريك
    كه شود قايق
    اگر آيد نزديك.

    مانده بر ساحل
    قايقي ريخته شب بر سر او ،
    پيكرش را ز رهي نا روشن
    برده در تلخي ادراك فرو.
    هيچكس نيست كه آيد از راه
    و به آب افكندش.
    و دير وقت كه هر كوهه آب
    حرف با گوش نهان مي زندش،
    موجي آشفته فرا مي رسد از راه كه گويد با ما
    قصه يك شب طوفاني را.

    رفته بود آن شب ماهي گير
    تا بگيرد از آب
    آنچه پيوندي داشت.
    با خيالي در خواب

    صبح آن شب ، كه به دريا موجي
    تن نمي كوفت به موجي ديگر ،
    چشم ماهي گيران ديد
    قايقي را به ره آب كه داشت
    بر لب از حادثه تلخ شب پيش خبر.
    پس كشاندند سوي ساحل خواب آلودش
    به همان جاي كه هست
    در همين لحظه غمناك بجا
    و به نزديكي او
    مي خروشد دريا
    وز ره دور فرا مي رسد آن موج كه مي گويد باز
    از شب طوفاني
    داستاني نه دراز.

    (سهراب)



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #255
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    پشت شانه هات سنگر می گیرم
    تا از آتش چشمانت در امان بمانم
    دو نارنجک مخفی کرده ام در پیراهنم
    کافی ست دکمه ای را لمس کنی
    تا پرتت کند به بستر رودخانه ای
    که تو را موجی می کند

    عقب نشینی ؟ هرگز !
    بوی باروت از نفست بلند شده است
    دارم زیر اتش سنگین تو مقاومت می کنم
    و جنگ
    چیز خوبی ست !

    ساغر شفیعی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #256
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    به سوی من چو می ایی
    تمام تن تپش و بال میشوم
    چو در تو مینگرم
    زلال میشوم
    سخن چو میگویی افتاب برمیاید
    و میپذیرم من
    که هیچ زشت و دروغ و دغا نمیپاید
    و میسرایم با نایی از سکوت
    که مولوی حق داشت
    هماره عاشق بودن را
    هماره بسراید

    (اسماعیل خویی)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #257
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دنیا کتاب قصه تر از آرشیو من!
    آرام باش، گریه نکن، بچه دیو من!

    مو سبز چشم صورتی پوست آجری!
    یکجا بشین! چقدر مرا وول می خوری

    من بچه ام! بزرگ نشو، جا نمی شوی!
    این یک تناقض است که...دیوانه می شوی!

    شاخت دهان زندگی ام را نمی جرد
    گاهی که لطف می کنی و پا نمی شوی!

    اصلا ۫ چرا نمی روی و سفره ام کنی؟!
    اصلا ۫ به هیـــــچ وجه چرا وا نمی شوی؟...
    ...
    ...
    از عکس بچگیم کمی عکس تر شدم!
    هر روز توی آینه بر عکس تر شدم...
    ...
    من بچه ام هنوز در این مرد مردی ام!
    طوفان درد می شوی و می نوردی ام

    شاخم بزرگ تر شده در بهت های تو!
    این یک حقیقت است که باور نکردی ام

    حالا عزیزکم، عسلم، گریه می کند
    یک بچه دیو در بغلم گریه می کند!
    ...
    ...
    در قلب من دوباره خدا ذبح می کنند
    دارند بچه دیو مرا ذبح می کنند...
    ...
    ...


    حامد عباسیان


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #258
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تشنج پوستم را که می شنوم

    سوزن سوزن که می شود کف پا
    علامت این است که چیزی خراب می شود
    دمی که یک کلمه هم زیادی است
    درخت و سنگ و سار و سنگسار و دار
    سایه دستی است که می پندارد دنیا را باید از چیزهایی پاک کرد


    در التهاب درهایی که باز می شوند
    کتاب هایی که باز می شوند و دست هایی که بسته می شوند
    و دست هایی که سنگ ها را می پرانند
    و سار هایی که از درخت ها می پرند

    درخت هایی که دار می شوند
    دهان هایی که کج می شوند
    زبان هایی که
    لالمانی می گیرند


    صدای گنگ و چشم انداز گنگ و خواب گنگ
    و همهمه که می انبوهد می ترکد رؤیا که تکه تکه می پراکند
    دانشگاهی که حل می شود در زندانی
    و چشم اندازی که از هم می پاشد


    خوابی که می شکند در چشم و چشم
    که میخ می شود در نقطه ای و نقطه ای که می ماند منگ در گوشه ای
    از کاسه سر
    که همچنان غلت می خورد غلت می خورد غلت می خورد...



    زنده یاد محمد مختاری



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #259
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تو سبز را به من آموختی
    حالا از هر درختی، سر بلندتَرم

    دیروز رکعت آخر باران دستم را بوسیدی
    و من عجیب دلم می‌خواست عشقم را واژه واژه لمس کنی
    نمی‌دانی چه قدر دلواپس پنجره‌ام
    وقتی خورشید از پیله‌ی آسمان در می‌آید
    پنجره‌ام باید یاد بگیرد
    با چه کسانی به لهجه‌ی دیوار حرف بزند
    و چه وقت خورشید عقیم را سرزنش کند
    نمی‌دانم به کدام پرنده معتقدی
    ولی تو را به جان هر چه چکاوک
    پر آواز پروانه را نبند
    هیچ کس آواز سبز پروانه‌ها را نمی‌فهمد
    تو دیگر چرا؟
    تو که از سلاله‌ی تابستانی
    و با تمام رنگین کمان‌ها نسبت داری
    آسمان بالغ می‌شود
    هیچ کس نمی‌پرسد باران اهل شمال است
    یا سیگار و ستاره !
    وقتی که قبل از آمدن اجازه می‌گیرد
    سلام می‌کند
    وای، باران، دلم برای لکنتت می سوزد
    نگاهم می‌کند باران
    نگاهی تَر ، عاشق و مبهوت
    خوابت نبرد، صبر کن
    هنوز هم خیلی از مردم
    باران روی شانه‌ی چترشان، جان می‌دهد
    تو را به جان سیب، مخاطب
    بیا برویم کمی از باران دلجویی کنیم
    بیا برویم از روی شانه‌ی یک شنبه چتر را برداریم
    سکوتی زلال زیر پیراهنم می‌وزد
    سکوتی از اردیبهشت کودکی‌ها
    که حوصله‌ی زمستان را سر برده
    خوابت برد ؟
    ببین دیوان پنجره را باز می‌کنم تا تفألی بر باد بزنم
    چرا نگرانی ؟
    نگران برهنگی پنجره‌ای یا آواز پروانه‌ها ؟
    شاید هم دل واپس عبور زمانی ؟
    نه ، ستاره‌ی سبز من آسوده باش
    این دختر ساده تمام سال‌هایی را که گذشت
    به حساب همان سیب کال می‌نویسد
    وقتی که دیدمت، کمی از بوی سازت را برایم کنار بگذار
    یک شنبه ما را گم نمی‌کند
    شاید ما او را…ـ
    خوابیدی گلم ؟
    شب به خیر …

    مریم اسدی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #260
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    حرف توي حرف مي آيد
    آدم دلش مي خواهد برود
    برگردد به همان هزاره ي دور ازدست
    همان كه بعضي ها به آن الست و الازل مي گويند
    شما برويد
    من هنوزبند كفشم را نبسته ام

    سید علی صالحی



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 26 از 47 نخستنخست ... 1622232425262728293036 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/