صفحه 17 از 47 نخستنخست ... 713141516171819202127 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 161 تا 170 , از مجموع 464

موضوع: شعر نو

  1. #161
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    من نگویم...

    من نگويم که مرا از قفس آزاد کنيد
    قفسم برده به باغی و دلم شاد کنيد
    فصل گل ميگذرد همنفسان بهر خدا
    بنشينيد به باغی و مرا ياد کنيد
    ياد از اين مرغ گرفتار کنيد ای مرغان
    چون تماشای گل و لاله و شمشاد کنيد
    هر که دارد ز شما مرغ اسيری به قفس
    برده به باغ و به ياد منش آزاد کنيد
    آشيان من بيچاره اگر سوخت٬ چه باک
    فکر ويران شدن خانهء صياد کنيد
    شمع اگر کشته شد از باد مداريد عجب
    ياده پروانهء هستی شده بر باد کنيد
    بيستون بر سر راه است، مباد از شيرين
    خبری گفته و غمگين دل فرهاد کنيد
    جور بيداد کند، عمر جوان کوتاه
    ای بزرگان وطن، بهر خدا داد کنيد
    گر شد از جور شما خانهء موری ويران
    خانهء خويش محال است که آباد کنيد
    کنج ويرانهء زندان شد اگر سهم بهار
    شکر آزادی و آن گنج خدا داد کنيد

    ملک الشعرای بهار




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #162
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ماه را
    به تهمت تاریکی میالای
    تو در شب ِ خود
    فرو مانده ای.


    محمود تقوی تکیار



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #163
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دستور زبان عشق

    دست عشق از دامن دل دور باد!
    می توان آیا به دل دستور داد؟

    می توان آیا به دریا حکم کرد
    که دلت را یادی از ساحل مباد؟

    موج را آیا توان فرمود: ایست!
    باد را فرمود: باید ایستاد؟

    آنکه دستور زبان عشق را
    بی گذاره در نهاد ما نهاد

    خوب می دانست تیغ تیز را
    در کف مستی نمی بایست داد
    قیصر امین پور


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #164
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    به نسیمی همة راه به هم می‌ریزد
    کی دل سنگ تو را آه به هم می‌ریزد

    سنگ در برکه می‌اندازم و می‌‌پندارم
    با همین سنگ زدن، ماه به هم می‌ریزد

    عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
    گاه می‌ماند و ناگاه به هم می‌ریزد

    آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
    عشق یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد

    آه، یک روز همین آه تو را می‌گیرد
    گاه یک کوه به یک کاه به هم می‌ریزد


    فاضل نظری



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #165
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    عشق این است که مردم
    ما را
    با هم اشتباه بگیرند !
    وقتی
    تلفن با تو کار دارد
    من پاسخ بگویم .
    و اگر دوستان
    به شام دعوتم کنند
    تو بروی .


    نزار قبانی



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #166
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    در شب کوچک من افسوس،
    باد با برگ درختان میعادی دارد
    در شب کوچک من دلهره ی ویرانیست
    گوش کن وزش ظلمت را می شنوی؟
    من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
    من به نومیدی خود معتادم
    گوش کن وزش ظلمت را می شنوی؟
    در شب من اکنون چیزی می گذرد
    ماه سرخست و مشوش
    وبر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
    ابرها ، همچون انبوه عزاداران
    لحظه ی باریدن را گوئی منتظرند
    لحظه ای و پس از ان ،هیچ.
    پشت این پنجره شب دارد می لرزد
    و زمین دارد
    باز می ایستد از چرخش
    پشت این پنجره یک نامعلوم
    نگران من وتوست
    ای سراپایت سبز
    دستهایت را چون خاطره ای سوزان،
    در دستان عاشق من بگذار
    و لبانت را چون حسی گرم از هستی
    به نوازش های لبهای عاشق من بسپار
    باد ما را با خود خواهد برد
    باد ما را با خود خواهد برد.



    «فروغ فرخزاد»


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #167
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    وقتی تو نيستی
    نه هستهای ما چونان که بايدند
    نه بايدهای ما

    مثل هميشه ،
    آخر حرفم را
    و حرف آخرم را
    با بغض فرو می خورم

    عمريست لبخندهای لاغر خود را
    در دل ذخيره می کنم
    باشد
    برای روز مبادا
    اما در صفحه های تقويم
    روزی به نام روز مبادا نيست

    آن روز هر چه باشد
    روزی شبيه ديروز
    روزی شبيه فردا
    روزی شبيه همين روزهای ماست
    اما کسی چه می داند
    شايد امروز نيز
    روز مبادا باشد

    وقتی تو نيستی
    نه هستهای ما چونان که بايدند
    نه بايدهای ما

    هر روز بی تو
    روز مباداست !


    از مرحوم قیصر امین پور


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #168
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
    یک امشبی با من بمان، با من سحر کن
    ب*** سر من، کاسه ها و کوزه ها را
    کج کن کلاه، دستی بزن، مطرب خبر کن
    گل های شمعدانی همه شکل تو هستند
    رنگین کمان را، به سر زلف توبستند ...

    تو میرِ عشقی، عاشق بسیار داری
    پیغمبری، با جان عاشق كار داری
    امشب تمام عاشقان را دست به سر كن
    یک امشبی با من بمان، با من سحر کن ...

    محمد صالح اعلاء


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #169
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    صدای قلب نیست
    صدای پای توست
    که شب ها در سینه ام می دوی


    کافی ست کمی خسته شوی
    کافی ست بایستی


    گروس عبدالملکیان



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #170
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی.

    نداری غیر ازین عیبی٬ که میدانی که زیبایی.


    من از دلبستگی های تو با آیینه دانستم٬

    که بر دیدار طاقت سوز خود٬ عاشق تر از مایی.

    به شمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را٬

    تو شمع مجلس افروزی٬ تو ماه مجلس آرایی.

    منم ابر و تویی گلبن٬ که می خندی چو می گریم٬

    تویی مهر و منم اختر٬ که می میرم چو می آیی.

    مراد ما نجویی ورنه رندان هوس جو را٬

    بهار شادی انگیزی٬ حریف باده پیمایی.

    مه روشن٬ میان اختران٬ پنهان نمی ماند٬

    میان شاخه های گل٬ مشو پنهان که پیدایی.

    کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو٬

    دلی بر حال زار من٬ نبخشد تا نبخشایی.

    مرا گفتی: که از پیر خرد پرسم علاج خود٬

    خرد منع من از عشق تو فرماید٬ چه فرمایی؟

    منِ آزرده دل را٬ کس گره از کار نگشاید٬

    مگر ای اشک غم امشب٬ تو از دل عقده بگشایی.

    رهی! تا وارهی از رنج هستی٬ ترک هستی کن.

    که با این ناتوانی ها٬ به ترک جان توانایی.

    (رهی معیری)



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 17 از 47 نخستنخست ... 713141516171819202127 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/