صفحه 14 از 47 نخستنخست ... 410111213141516171824 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 464

موضوع: شعر نو

  1. #131
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    خانه دل تنگ غروبی خفه بود
    مثل امروز که تنگ است دلم
    پدرم گفت چراغ
    و شب از شب پر شد
    من به خود گفتم یک روز گذشت
    مادرم آه کشید
    زود بر خواهد گشت
    ابری آهسته به چشمم لغزید
    و سپس خوابم برد
    که گمان داشت که هست این همه درد
    در کمین دل آن کودک خرد ؟
    آری آن روز چو می رفت کسی
    داشتم آمدنش را باور
    من نمی دانستم
    معنی هرگز را
    تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
    آه ای واژه شوم
    خو نکرده ست دلم با تو هنوز
    من پس از این همه سال
    چشم دارم در راه
    که بیایند عزیزانم آه


    هوشنگ ابتهاج


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #132
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آینده کاران
    کتاب هوای افتاب
    سیاوش کسرای


    دستم گرفتند

    چشمم گشودند

    راهم نمودند

    آموزگاران

    *

    آرام راندند

    ناکام رفتند

    بی نام خفتند

    آن نامداران


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #133
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    فکرتان خوا می بیند
    بر بستر مغز های وا رفته
    خوابش
    نوکران پروار را ماند
    بر بستر آلوده
    باید برانگیزم جل خونین دلم را
    باید بخندم به ریش ها
    باید
    عنق و وقیح
    ریشخند کنم
    باید بخندم آن قدر
    تا دلم گیرد آرام

    بر جان من نه هیچ تار موی سفید است
    نه هیچ مهر پیرانه
    من
    زیبایم
    بیست و دو ساله
    تندر صدایم
    می درد
    گوش دنیا
    پس می خرامم
    ای شما ظریف الظرفا
    که عشق را
    با کمانچه می خواهید
    ای شما خشن الخشنا
    که عشق را
    با طبل و تپانچه می خواهید
    سوگند
    حتی یک نفرتان
    نمی تواند
    پوستش را
    چون من
    شیار اندازد
    تا نماند بر آن
    جز
    رد در رد لب و لب
    گوش کنید
    در آن جا
    در تالار
    زنی هست
    از انجمن فرشته های آسمان
    می گیرد دستمزد
    کتان تنش نازک است و برازنده
    می بینیدش
    ورق می زند لب هایش را
    گفتی کدبانویی
    کتاب آشپزی
    اگر بخواهید
    نت هار می کنم
    همانند آسمان
    رنگ در رنگ
    اگر می خواهید
    حتی از نرم نرم تر می شوم
    مرد
    نه
    ابری شلوار پوش می شوم
    من به گلبازار باور ندارم
    چه بسیار فخر فروخته اند به من
    مردان و زنان
    مردانی
    کهنه تر از هر مریضخانه
    زنانی
    فرسوده تر از هر ضرب المثل ...


    ولادیمیر مایاکوفسکی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #134
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ديدار

    چه حس غريبي درآن لحظه بود
    كه با تو نشستم به گفت وشنود
    ترا ديده بودم پس از سالها
    پس از عاشقانه ترينم سرود
    چه بيداري خوب رويا وشي
    به خواب خوش دشتها مي نمود
    ترا از كجا آن بهار قشنگ
    به مهماني چشمم آورده بود
    تو مثل شكوفه پر از تازگي
    من اما چو برگي، كه افتاده زود
    طنين نگاهت.هم آهنگ ساز
    پر از سوز تار و، پر از شور عود
    تو آسوده خاطر از آزار من
    من آسوده از، چشم تنگ وحسود
    نشستم كنارت، دلم مثل موج
    گهي در فراز و،گهي در فرود
    نه چشم از نگاه تو دل مي بريد
    نه قلبم رها ميشد از تاروپود
    به چشمت كه روزي دل از من ربود
    رسيدم، وليكن چه حاصل چه سود
    رسيدم زماني كه ديگر نبود
    از آن آتش گرم جز خاك و دود
    سقوط من و رفتن تو به ناز
    من از جنس باران تو از جنس رود
    و اي كاش باران كه لطفش فزون
    غمت را چو گرد از دلم مي زدود


    عمید رضا مشايخي


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #135
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تو هستي!

    ترادرگاه ودر بي گاه خواندم
    ترا درراه ودر بي راه خواندم
    نيامد از تو آوازي،مبادا
    كه من اين قصه راگمراه خواندم
    *
    ترا در بندودرپرواز خواندم
    ترا در آخروآغازخواندم
    نيامد از تو آوازي،مبادا
    كه من بيهوده اين را باز خواندم؟
    *
    تو هستي! ديد ه اندت در صحاري
    ميان عطر گلهاي بهاري
    تو هستي ! گر چه درپاسخ به سوزم
    به من نه گفته باشي ،يا كه آري
    *
    من اينجا گم شدم فانوس من باش
    رهي طي كرده ام طاووس من باش
    دراين امواج سخت پرتلاطم
    چراغ راه اقيانوس من باش
    *
    مجالم ده كه بال وپر بگيرم
    مرام عاشقي از سر بگيرم
    زمانم اندك ووقت است جاري
    نمي خواهم رهي ديگر بگيرم
    *
    چه حاصل باغ را آبي نباشد
    شبي باشد ومهتابي نباشد
    پرنده پر زند زين سو به آن سو
    ولي دردشت تالابي نباشد
    *
    چه حاصل ، خيز از آهو بگيري
    پر پرواز از تيهو بگيري
    نشاني بلبلي را بين گلها
    ولي آواز را از او بگيري
    *
    چه بي تو بر فراز كوه باشم
    چه در اعماق يك اندوه باشم
    چه فرقي مي كند وقتي نباشي
    كه تنها،يا كه در انبوه باشم
    *
    من اينجا آتشستم دود با تو
    سكوتم.نغمهء داوود با تو
    من از گلهاي داودي سرودم
    وليكن قصهء نمرود با تو
    *

    بزن باران وباراني ترم كن
    به آن آبي كه ميداني ترم كن
    من از شب تا سپيده راه رفتم
    كم ار رفتم بياباني ترم كن
    *
    بتاب و تابشت را بيشتر كن
    مرا با آسمانت خويش تركن
    اگر ياران تو درويش هستند
    مرا از آن همه درويش تر كن



    عميد رضا مشايخي


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #136
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    زمانی که من صادق ئ جوان بودم
    اتفاق بدی برایم افتاد ،
    یک نفر قلبم را شکست
    و مرا تنها گذاشت
    اما اتفاق بدتر ، زمانی بود که من بزرگتر شدم
    و قلب کسی را شکستم
    عشق گاهی نفرین است
    و شکستن قلب عاشق
    بدترین نفرین...

    دوروتی پارکر


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #137
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    به تو فکر می کنم
    مثل دردی در گلو
    که به کلام نمی آید !

    ران لوئه وینسون


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #138
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    کسی که بهشت را بر زمین نیافته است
    آن را در آسمان نیز نخواهد یافت
    خانه ی خدا نزدیک ماست
    و تنها اثاث آن ، عشق است

    امیلی دیکنسون


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #139
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    هر مرد که پس از من ببوسدت
    بر لبانت
    تاکستانی را خواهد یافت
    که من کاشته ام!
    *
    در نامه ی آخر نوشته بودی
    جنگ را بمن باخته ای!
    تو جنگ نکردی تا ببازی!
    خانم دن کیشوت!
    در خواب به آسیابهای بادی حمله ور شدی
    با باد جنگیدی!
    بی انکه حتی یک ناخن مطلایت ترک بردارد
    تاری از گیس بلندت کم شود،
    یا قطره ای خون بر سفیدی پیراهنت شتک زند!
    چه جنگی؟
    تو با یک مرد نجنگیده ای!
    نه لمس کرده یی بازو و سینه ی مردی حقیقی را،
    نه با عرق یک مرد غسل کرده ای!
    تو سازنده ی مردان اسبان کاغذی بودی!
    با عشق رفاقتی کاغذی!
    دن کیشوت کوچک!
    بیدار شو
    و به صورتت آبی بزن
    فنجانی شیر بنوش
    تا به کاغذی بودن مردانی که دوستشان میداشتی
    پی ببری!


    نزار قبانی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #140
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تو کیستی ای زن
    تو که چون خنجری بر تاریخ من فرود می آیی
    تو, آرام و نرمخو چون چشمان خرگوش
    سبک چون فرود برگی از درخت
    زیبا چون گردن آویزی از یاس
    معصوم چون پیش بند کودکان
    وحشی چون کلمات.
    از برگ های دفترم بیرون بیا
    از ملافه های رختخوابم بیرون رو
    از فنجان قهوه ام بدر آی
    از قاشق شکر
    از دگمه های پیراهنم
    از نخ دستمالم بیرون شو
    از مسواکم
    از کف خمیر ریش روی صورتم
    از همه ی چیزهای کوچک بیرون آی
    تا بتوانم کار کنم...
    نزار قبانی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 14 از 47 نخستنخست ... 410111213141516171824 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/