یار بر حال ما نمی رحمد
پادشه بر گدا نمی رحمد

کی به بیگانگان کند رحمی
آنکه بر آشنا نمی رحمد

گر برحمد ولی چو مردم سیر
از سر اشتها نمی رحمد

مشک موشان کشیده تا قامت
شده ام بوریا نمی رحمد

گر نرحمد فلک به ما چه عجب
بر حبوب آسیا نمی رحمد

تشنه را نیست اشتها طرزی
آب بر ناشتا نمی رحمد