گر چه طرز نواختراعیدم

جانب نظم رامراعیدم

یار موزون من نگوشایند

غزلیدم اگر رباعیدم

برسیدم به کعبه‌یوصل‌اش

سال‌ها در سبیل ِ ساعیدم

آن رخ و زلف وخال تا دیدم

عقل و هوش و خرد وداعیدم

دیگران، کام از او تمنیدند

من، غم و دردش ابتیاعیدم

تا بدیدم جمال جانان را

از دل، امید انقطاعیدم

طرزیا، مهوشی به من عکسید

آفتابیدم و شعاعیدم