طرزی افشار در تذکرهی «مجمعالفصحا»چنین معرفی شده است.
طرزی از شعرای اواسط قرن یازده هجری قمری و همعصر شاه صفی و شاه عباس دوم بوده. چکامهپردازیست شیرینزبان و سخندان. خودش از ایل افشار و مولدش یکی از روستاهای ارومیه است که اکنون هم به نام شاعر معروف به «طرزلو» است. او را در تذکرههای هندی به اشتباه اهل «ترشیز» قلمداد میکنند؛ اما به گفتهی خودش:
«هر چند من از اهالی آذربایجانم و آذربایجانیان هموطنان مناند، ولی من از آنان دلگیر و رنجیده خاطرم.»
طرزی در محیط شاعرانهی ارومیه بزرگ شده و در میان ادبای آنجا تعلیم و تربیت یافته؛ بعد به اصفهان رفته و برای تحصیل علوم مدتی در آن جا اقامت گزیده است:
از بلدهی قزوین به صفاهان سفریدم
بی خرجی وبی اسب خرامان سفریدم
یاران سفریدند به جمعیت و من هم
یک قافله با حال پریشان سفریدم
دارم طمع آن که به هیچام نفروشند
هرچند که چون زیره به کرمان سفریدم
محمد تمدن که توجه خاصی به طرزی داشته، طی ١٥ سال به جمعآوری اشعار او مشغول بوده و پس از تصحیح٬ آنها را در چاپخانهای در رضاییه به دست طبع سپرده (سال ١٣٠٩). وی با تحقیق و تفحص بسیار و استناد به غزلیات و قصاید شاعر، زندگینامهای برای او تدوین کرده که در ابتدای دیوان شعر طرزی افشار به چاپ رسیده است.
به نقل از محمد تمدن از مقدمهی نوشته شده بر دیوان طرزی ، طرزی هم مثل بسیاری از شاعران در ابتدا به گمنامی سپری میکرده و مقام عالی نداشته:
اهل عُجْب و ریا دماغیدند
من فقیریدم و حقیریدم
هرگز از کس نخواستم چیزی
گر قلیلیدم ار کثیریدم
تا سرانجام به دربار سلطنتی راه یافته و به مقام رفیع رسیده:
عمری از دور مینگاهیدم
عاقبت رفتهرفته شاهیدم
از حوادث کنون امینیدم
که به درگاه شه پناهیدم
طرزی اولین کسیست که در شعر فارسی اقدام به نحوشکنی کرده و طرز تازهای را در نحو زبانی اختراع کرده. او از مصدرها و صیغههای جعلی (با فرمول: اسم + یدن) به کرات استفاده کرده. از کار خودش هم راضی بوده و در اغلب شعرهایاش به خود بالیده و آن شعرها را مایهی مباهات خود میدانسته:
گرچه طرز نو اختراعیدم
جانب نظم را مراعیدم
.....
آب از دهان قافیهسنجان فرو چکد
چون بشنوند طرز نو ِ آبدار من
.....
تو را طرزیا صدهزار آفرین
که طرز غریبی جدیدیدهای
.....
طرزی! سخنوران جهان آرمیدهاند
تا تیغ طرز تازه برونیدی از غلاف
.....
آنم که در مقدمهی طرز و اختراع
دارم به رغم اهل حسد شهرت و شیاع
در شاعری نمانده زمینی به ملک نظم
کز تیغ طرز تازه، نفتحیدمش قلاع
بر بکر فکر من همه تعریضد از کسی
انصاف در مناظر پوشاندش قناع
این طرز دلبریست که در جملهی سخن
جز من نواقعیده بر او لیله الوقاع
.....
به زمان شاه شجاع اگر، غزلیده حافظ فارسی
به طراز طرزی استمعوا، به زمان شه صفی المطاع
طرزی در این شیوهی ابداعی با بیپروایی پیش رفته و از ساخت و استفادهی مکرر کلمات نامأنوس و عجیب هراسی به دل راه نداده است.
ظاهرا ً شاعر پس از ورود به دربار این شیوه را در پیش گرفته و مشوق اصلی او در این طریق سخنوری خود شاه بوده است:
طرزیدن من به طرز تازه
از دولت شاه دینپناه است
به نقل از :آناهیتا رضایی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)