در تابوت


واژه ای نیست !
نه پروانه ای
نه گلی
فصل های خون آلود در گذرند
در تابوت
قلب های متلاشی
خیابان های خفه
دست های پلاسیده
لحظه های افسرده در گذرند
در تابوت
چشم های بی چشم انداز
کدام میدان ؟
کدام رنگ ؟
بادهای مرده در گذرند
در تابوت
کسی می آید ؟
کسی می رود ؟
جهان به هیأت نابودی است
ابر غبارها در گذرند
در تابوت
هواپیماها و راکت ها
رادیو ها
سرود ویرانی می خوانند
نه !
سمفونی بی روح مرگ را
پایانی نیست
شعر های بی واژه در گذرند
در تابوت
در تابوت
کفنی و روزنه ای بی رمق
آه
مرزهای آینده در گذرند
در تابوت