ادامه ی بی انتهای بن بست
رگبار استخوانی ِ تابستان
چنگال بی امان زمین
شب ورم کرده ی تنهایی
فصل بی پناه سیاره
شهر
در ازدحام عظیم تنفس خود
گام می زند
در بزرگ راه های جمجمه
در رگ های بی تکلم ما
و همه ی راه ها ادامه ی بی انتهای بن بست است
فریاد پر تضرع رگبار
دیگر
نور کثیف نئون ها را
در دهان چرب روزنامه و خاکستر
روشن نمی کند
هوا
هوای خمیدن
زمان ،
زمان پژمردن هزاران چشم
در اعماق کهکشان ِ چروکیده ی جوانی و عمر است
شهر
در تنفس خود مرده است
در قفس شبان شکفته ی دوران
در انهدام چهره ی مروارید و چک
شهر
در ازدحام ِ وسیغ مرده ی خود
مرده است
رگبار بی بهانه ی تابستان
دیگر
ترنم شسته ی دلتنگی ِ خیابان نیست
جیغ ترمز های حافظه
غژاغژ جراثقال ها
و رنج گسترده ی تفکر ساعت ها
در قلب ِ خاموش ِ شعله های سترک زمین است
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)