صفحه 94 و 95
من دلم مي خواست دلائل ديگه رو هم از زبون اون مي شنيدم ولي احساس کردم قدري خسته شدهو فقط از روي شيطنت و اين که قدري سر به سرش گذاشته باشم گفتم: مامان فکر نمي کني، دليل ديگه اي که باعش شده اونها به شما علاقه مند بشن، خوشگلي و زيبايي شماست؟
بدون اين که حرف من رو تاييد يا تکذيب بکنه، گفت: به خاطر چي بچه هاي کوچيک کادربزرگ پير و چروکيده شون رو حتي در پاره اي موارد بيشتر از مادرشون دوست دارن؟
و بعد خودش جواب داد: اونها که ديگه خوشگل نيستن، دليلش اينه که مادربزرگ ها نوه هاشون رو از ته دل و بي ريا و بدون هيچ گونه انتظاري دوست دارن و به اونا محبت مي کنن.
و بعد رو کرد به من و با اطمينان گفت: هر کس بتونه تخم مهر و محبت تو دل کسي بپاشه، ديگه کار تمومه.
صحبت مامان که به اين جا رسيد، به نزديکي هاي خونه رسيديم. من از مامان به خاطر تحليل خوبي که از محبت کرد، تشکر کردم و از تاکسي پياده شديم.
من به علت اينکه اميدوار بودم مامان ديگه به اون بيمارستان بر نمي گرده، در نهايت نظر پزشکان اون جا رو در مورد عشق مامان مقدس مامان و توهماتش، جويا شدم. نظر پزشک معالجش اين بود که چنين شخصي وجود خارجي نداره و اين معبودي رو که د ر خيالش ساخته يه توهمه و اين توهم هم بر اثر خلا يک باره ايه که براش بوجود اومده. کسي که به واقع سرامد بوده و مورد توجه همگان قرار داشته و مي بايست شوهرش به وجود اون افتخار کنه و عين پروانه دور شمع وجودش برگرده، يه مرتبه مي شنود که شوهرش زن بيوه اي رو که زيبايي چنداني هم نداره به اون ترجيح داده. شنيدن اين خبر به مثابه يک پتک بوده که به سر اون فرود اومده. از طرفي سوزنده ترين دردي که آتش به جون يه زن مي زنه اينه که احساس کنه هوو پيدا کرده.
در اين صورت به مرحله اي مي رسه که پر از فرياده ولي ناگريزه بي صدا بمونه. و اين حالت زمينه بسيار مساعديه که شخص دچار بيماري روحي بشه. به ويژه اگه اداري روحيه اي طريف و احساس لطيف باشه. اون وقت کار مشکل تر مي شه و خلا بيشتري به وجود مي آد. حال براي اين که خلا پر بشه، توهم يه عشق مقدس اجتناب ناپذيره. به عبارت ديگه يا اين توهم شخص بيمار مي خواد به طرف مقابلش بگه که اگه تو معشوقي داري، من هم دست کمي از تو ندارم.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)